هنوزم راه برگشتن به روز روشنو دارم
اگه از این شب ِ تاریک یه جوری دست بردارم
هنوزم رد پای من تو برفای زمستونه
شاید بازم اُمیدی هست که برگردم
به اون خونه..
کمک کن سایه ی وحشت
جوونیمو قرق کرده
دلم بی لمس عشق تو
همش این گوشه بُغ کرده
توی تاریکی ِ مطلق
یه روزی راهو گم کردم
کمک کن با صدای تو
به دنیای تو برگردم..
یه راهی پیش ِ روم وا کن دوباره فکر آغازم
میخوام پیروزشم این بار به این دشمن نمی بازم
از این دوری ، از این زندون ، از این زنجیر بیزارم
چه کاری با خودم کرده چرا سر در نمیارم..