غصه مون گرفت
تو هوای تلخ پاییز
با غروبای غم انگیز
آسمون از گریه لبریز
راهی ام نبود
باز دوباره باد و بارون
چی دیگه مونده برامون
ما چه کردیم با دلامون
با خاطراتت میشه هم مُرد و هم زندگی کرد
حتی با یادت دیوونگی کرد اما با اشک با درد
با درد …
خیلی روزا گذشت خاطره های تو کم نشد
هیچی اونی که خواستم نشد
اونی که خواستم نشد …
خیلی روزا گذشت ولی غم از دل ما نرفت
بی تو پاییز از اینجا نرفت
پاییز از اینجا نرفت …
واقعیته بی تو بارونُ نمیخوام
از تو خیلی دوره دستام
خیلی سرده بی تو دنیام
دستای من تو رو میخوان
بدتر از هر لحظه م الان
این حقیقته آدما همیشه تنهان
با خاطراتت میشه هم مُرد و هم زندگی کرد
حتی با یادت دیوونگی کرد اما با اشک با درد
با درد …
خیلی روزا گذشت خاطره های تو کم نشد
هیچی اونی که خواستم نشد
اونی که خواستم نشد …
خیلی روزا گذشت ولی غم از دل ما نرفت
بی تو پاییز از اینجا نرفت
پاییز از اینجا نرفت …