زمین و آسمون غوغا به پاست
داره رسم روزگار عوض میشه
دنیا با دعای امیدای خدا
چه زمستون جه بهار عوض میشه
فصل تقسیم گل و سبزه و صلح
فصل آب و آئین فصل خدا
فصل بیداری چشم پنجره
وقت شادی روز مرگ دشمنا
شهیدا دست به دعا برمیدارن
همه ی قفلای بسته وا میشن
دست میدن به دست هم رودخونه ها
میرسن به همدیگه دریا میشن
صدای ابرای باغ آسمون
همه جا پیدا و پنهون می پیچه
از روی بلندترین مناره ها
صدای روشن قرآن می پیچه
سیاهی دست و پاشو جمع میکنه
شب میره گل میده خورشید امید
تازه این اول روشناییه
منتظر باش به دم صبح سپید