دل دلِ دیوونه هر بار به تو نگفتم تا نشکنی ای دل به تو خیری نرسد
با همین بهونه از عشقی که داری پا پس نکش ای دل که به غیری نرسد
اگه که غمگین اگه که شادی تو برگ زردی تو دست بادی
نبر ز خاطر تو این هیاهو غمی که خوردی دلی که دادی
تو مثلِ نوری همیشه روشن دو قطره اشکی تو چشمِ من
چون موجی از جان به تو دلبندم کی از پا بنشینم تا ساحل
تو با من نفسی تا ننشینی من آهی نکشم آرام از دل
من به تو نگویم راز دلِ تنهام چون نپذیری تو حرفِ مرا
گاهی پنهون گاهی پیدا گاهی تاریک گاهی روشن
تبِ عشقی که تو دادی نرود از تنِ من
چون موجی از جان به تو دلبندم کی از پا بنشینم تا ساحل
تو با من نفسی تا ننشینی من آهی نکشم آرام از دل
گاهی پنهون گاهی پیدا گاهی تاریک گاهی روشن
تبِ عشقی که تو دادی نرود از تنِ من