I Look at the Mirror, It Seems Like They’re Faraway From Me
It Couldn’t Get Clear, My Reflection Was Fading Away
به آیینه نگاه میکنم، احساس میکنم آنها (رویاهایم) فرسخها از من دور هستند
از این واضحتر نمیتوانستم ببینم که بازتاب تصویرم در حال محو شدن بود
I’ve Buried Them All To Let Go Of All I Had In Past
I Feel All The Spaces Left In Vain & Pain, My Heart Is The Same
برای رها کردن خودم و تمام داشته هایم در گذشته،همه ی آنها (رویاهایم) را به خاک سپردم
احساس میکنم تمام فضاهای وجودم از پوچی پر شده و قلب من نیز چنین است
I’m a Man With No Dream, I’ve Lost All the Thrills
& Still I am Running Away
I’m a Child With No Home, Left Here Alone & I’m Haunted Down By My Dreams
I’m Waking My Fears
من مردی بی رویا هستم، تمام هیجانها و اشتیاقهای زندگیام را از دست دادهام
و هنوز در حال دویدن و دور شدن (از خودم) هستم
من همانند کودکی بی خانمان هستم، کودکی که همه او را تنها گذاشتهاند و توسط رویاهایم شکار میشوم (رویاهای از دست رفته)
ترسهای درون وجودم بیدار میشوند