چمدونم پرِ غربت، پرِ عکسایی که تارن
پر تقویمای کهنه، که چهارشنبه، ندارن
روی پرده ی گذشتم، بَختکِ سرخِ یه پنجه ست
دیگه هر بِستر خوابی، تخته بنده ی شکنجه ست
تحت تعقیب گلوله، تحت تعقیب عذابم
اما باز، فکر شکارِ چهره ی پشت نقابم
همه ی خونِ تو رگ هام، دُنگَمه، تو این ضیافت
تنها با خون شسته میشه از دلم، داغِ خیانت
وقتی آغوش رفاقت یه تله ست
حرف هفت تیر پرُ باور کن
وقتی هر نفس میشه شکل قفس
حرف هفت تیر پرُ باور کن
وقتی آغوش رفاقت یه تله ست
حرف هفت تیر پرُ باور کن
وقتی زندگی میشه شکل قفس
حرف هفت تیر پرُ باور کن…