بنده محمد حسین پویانفر متولد ۱۳۶۳ هستم و لیسانس روانشناسی دارم.
به لطف خدا و سیدالشهداء علیه السلام، در خانواده ای متولد و تربیت شدم که هر دو پدر بزرگم هیئت دار بودند.
اما این که چطور مداح شدم باید بگویم، که اولا و صددرصدش عنایت خود آقا سیدالشهدا بوده است.
امام سجاد علیه السلام فرمودند که روز عاشورا دیدم که پدرم بعضی از دشمنان را به هلاکت می رسانند ولی بعضی را کاری ندارند، دلیل این کار امام را نمی دانستم تا این که بعد از شهادت پدرم علم امامت به من رسید و دیدم آن افرادی را که پدرم نمی کشت، کسانی بودند که در نسل شان محب اهل بیت علیهم السلام خواهد آمد.
پس این منصب منصبی است که گرفتنی است و نه دادنی، تمامش لطف آقا سیدالشهداست.
من سال ۱۳۷۲ پدرم را از دست دادم. همان دوران بود که شروع به قرائت قرآن کردم و چند سال به طور حرفه ای قرائت می کردم. اما جرقه مداحی در یک اتفاق برایم خورد.
حاج آقا خیلی خوب مداحی را می شناخت .
یعنی در کنار این که خواننده خوبی بود داننده خوبی هم بود.
لذا فکر می کنم که شاگردان ایشان علاوه بر اینکه اداره کننده های خوبی در جلسات هستند به غیر از خوننده بودن دوننده خوبی هم هستن البته به غیر خودم.
آقا کسری روی شعر حفظ کردن خصوصا قصیده حفظ کردن و مقتل خواندن تأکید زیادی داشت.
گمان می کنم کمتر کسی به اندازه ایشان قصیده حفظ باشد. بخاطر حضور در دسته های عزاداری شمیران، در زبان حال و نوحه و واحد هم بسیار متبحر بودند. من هم آن مدت شعر حفظ می کردم و کمتر پیش می آمد که بخوانم .
تا این که رسیدیم به روز شهادت آقا امام رضا علیه السلام که در تجریش دسته های سینه زن راه می افتد.
آن سال حاج اقا من را از انتهای دسته صدا کردند و گفتند باید در امامزاده صالح بخوانی، من رفتم بالای چهارپایه و دیدم که جمعیت منتظر است.
حاج آقا زد به پایم و گفت برگه ات کو؟ گفتم حاج آقا حفظ هستم، اما ایشان گفتند که برگه ات را نگاه کن، که این هم از خبره بودن ایشان بود.
خلاصه آن روز خواندم و به خاطر سن کمم جلسه خوبی هم شد، ایشان بعنوان صله یک طاق شال به من دادند که هنوز آن را دارم.
چند وقت بعد ایشان، در جلسه ای در امامزاده قاسم، من را گوشه ای کشاند یک حرفی به من زد که هیچ وقت از یادم نمی رود.
حاج آقا گفت محمد حسین روز شهادت امام رضا (ع) خواندی، اتفاقی افتاد؟ گفتم نخیر، گفتند اگر بهترین جلسه های ایران هم خواندی و سه روز بعد از تو پرسیدند که چه شد؟ می گویی هیچی نشد.
چیزی که می ماند فقط نوکری سیدالشهدا علیه السلام است. آنقدر مداحان خوب و جمعیت دار خوانده اند و الان زیر خاکند، اما چیزی که می ماند اخلاص است.
بله، توفیق دارم که اکثر سالها لباس مشکی ام را شب اول محرم در منزل ایشان می پوشیم.
هر ماه هم میروم و چند دقیقه ای برایشان روضه می خوانم.
هر وقت احساس می کنم که باتری ام ضعیف شده خدمت ایشان می روم، با اینکه نمی توانند صحبت کنند ولی همین که کنارشان می نشینم و روضه می خوانیم و حاج آقا گریه می کنند آدم را شارژ می کند.
ابتدای کار که رفتیم پیششان بیشتر تاکیدشان بر حفظ کردن غزل بود.
سال آخر کلاس هم بیشتر مقتل می گفتند. روی مقتل مسلط بودند و خیلی کتاب مقتل دارند، مقاتلی دارند که اصلاً پیدا نمی شود.
ایشان درباره ظواهر مداح، این که مداح کجا برود، چه بپوشد و… هم هر هفته صحبت می کردند و یک چیزی که خیلی تلاش می کردند جا بیاندازند، بالا بردن باور روضه خوان بود.
اتفاقا یک بار هم که بنده از حاج آقای انسانی خواستم توصیه ای به من بکنند ایشان هم گفتند که مداحی فقط چهار حرف است، مداحی یعنی باور.
یعنی باور داشته باشی که هر لحظه خدمت سیدالشهدا هستی.
حاج آقا کسری برای روضه های خانگی خیلی ارزش قائل بودند، چون خیلی برکت دارد.
حاج حسن خلج هم می گفت یک روز به نام روضه در خانه داشته باشید، حتی اگر شده نوار روضه بگذارید این روضه را بگیرید.
خانه ای که در آن روضه برقرار باشد هرچیزی داخلش نمیشود. باید روضه های خانگی احیا شود. در روضه های خانگی معرفت و اخلاص خیلی بالاتر است.
علامه طباطبایی به روضه سیدالشهدا علیه السلام زیاد می رفتند، از ایشان پرسیدند که آقا چرا شما اینقدر روضه مشرف می شوید، فرمودند که ما سیاهی لشکر سیدالشهدا هستیم.
اگر این سیاهی لشگر را از ما قبول کنند عالی است. نقل دیگری هم هست که می گویند علامه جایی نشسته بود و یک نفر بی اعتنا از کنار ایشان رد می شود و سلام نمیکند، به آن فرد می گویند که ایشان علامه طباطبایی هستند، طرف عذرخواهی می کند و می گوید من فکر کردم شما یک روضه خوان ساده اید، علامه شروع به گریه می کند و می گوید کاش همه این درس ها و کلاس هایی که رفته بودم نبود و من یک روضه خوان ساده بودم.
بنده از همان اول در اکثر جلسات تهران حضور پیدا میکردم. روضه رفتن خیلی به من کمک کرد البته در کنار نفس حاج اقا کسری.
درخصوص ارتباطم هم با بزرگان این عرصه باید بگویم همه این ها لطف سیدالشهدا علیه السلام بوده است، وگرنه که ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. خوبی دستگاه امام حسین علیه السلام این است که می شود با بزرگان هم کاسه شد.
حاج آقا انسانی یک مثال قشنگی دارند می گویند “اگر خودت را بگیری نمی گیرندت ولی اگر بیفتی می گیرندت”. همه اینها عنایتی بوده که حضرت زهرا به پرچم ریحانه النبی(س) کرده اند.
استادم حاج آقا کسری است، اما حاج علی قربانی برایم الگو است.
ایشان را همه جوره دوست دارم و هیچ وقت هم به گرد پایشان نمی رسم، چه از لحاظ علمی و چه از لحاظ مداحی و خواندن.
اگر یک درصد ایشان هم باشم، احساس می کنم نوکری ما را پذیرفتند.
بزرگترین نعمتی که به این منطقه شده وجود امامزاده هاست. امامزاده علی اکبرچیذر، امامزاده اسماعیل، امامزاده صالح، امامزاده ابراهیم دربند. من با امامزاده قاسم قلباً مانوسیت خاصی دارم. خیلی درباره ایشان شنیده بودم و زیاد به حرمشان مشرف می شدم. سال اول دغدغه این را داشتم که کجا بخوانم، رفتم امامزاده قاسم و نذر ایشان کردم که یک جایی برای نوکری روزی ما کنید.
همان روزها به یک ختمی در محلمان رفته بودم، آقای کسری هم بودند، ایشان به من که رسید گفت امسال بیا امامزاده قاسم با هم بخوانیم. این اولین سالی بود که وسط خواندن ایشان واحد و شور می خواندم.
سال ۸۰ به این نتیجه رسیدم که یک جلسه ای برای بچه های شمیران باید داشته باشیم.
با اخوی و رفقا و با حاج آقا کسری مشورت کردیم و یک جلسه ای راه انداختیم، از حاج آقا هم خواستم یک اسمی هم برای هیئت ما بگذارند.
ایشان سه تا اسم انتخاب کرد و گفت اسم ها را بین قرآن بگذارید و قرآن باز کنید ببنید کدام در می آید وقتی قرآن را باز کردیم نام خانم حضرت زهرا سلام الله علیها بیرون آمد و ما هم اسم ریحانه النبی(س) را برای هیات انتخاب کردیم.
سال ۸۴ به بعد جلسات هفتگی را برقرار کردیم و تعداد جلسات بالا رفت و خدا را شکر هدفی که سال ۸۰ داشتیم به ثمر نشست.
هیئت های شمیران معمولاً سر شب تمام می شود، ما هم جلسه ها را معمولا دیر وقت می گیریم که به جلسات محلی ضربه نخورد.
در اینجا لازم هست از همه کسانی که از ابتدای تأسیس هیأت کمک کردن تشکر کنم و این که امروز داریم حاصل تلاش همه اون عزیزانه.
ما اصول را نگاه داشتیم. همه شور و واحد و چیزهای جدیدی که وجود دارد در هیئت ما هست ولی نوحه و دودمه شناسنامه جلسه است و هیچ وقت هم حذف نمی شود.
به نظر من اصول ثابت است و فضا باید به روز باشد. به نظر من تقسیم سنتی و نو درست نیست. نوحه های حاج اکبر ناظم ممکن است الان سنتی محسوب شود اما در زمان خودش نوآوری بوده است.
خیلی از کارهایی که الان مانده است همین طور بوده، نوحه ی “حسین سردار ره دین بود” مرحوم شاه حسین، “همه جا کربلا” ی حاج احمد دلجو، نوحه های دهه هفتاد آقا حیدر توکل یا همین زمینه سال گذشته “ای کشته دور از وطن” حاج محمود کریمی، در همه این ها ساختار یکی است و فضاها تغییر کرده است.
هر سال در یکی از شب های محرم، من گریزی به نوحه های قدیمی میزنم و خیلی هم گیرا می شود.
معتقدم دستگاه امام حسین علیه السلام در کالبد زمان جلو میرود، هیچ مکتبی زنده تر و پویاتر از مکتب سیدالشهدا علیه السلام نیست.
روضه همان روضه است ولی شیوه های بیان آن در بستر تاریخ جلو میرود و باید نوآوری باشد.
۱۴۰۰ سال است که حافظ این دستگاه خود سیدالشهدا علیه السلام است. اگر کسی بخواهد آسیب بزند به خودش آسیب می زند. آسیب شناسی را بزرگتر ها باید انجام دهند، ما نباید حرفی بزنیم.
از آن طرف در مباحث تربیتی می گویند که اگر می خواهی پسرت کتاب خوان شود نباید مدام به او بگویی که کتاب بخوان، اگر خودت کتاب دست بگیری و بخوانی، بچه ات هم کتاب خوان می شود. منظورم این است که تاثیر دیدن بسیار بیشتر از شنیدن است.
کسانی که زیر ذره بینند باید راه را درست بروند، وگرنه با حرف زدن چیزی درست نمی شود. من جوان اگر از بزرگترم عمل خوب ببینم شیفته می شوم . صحبت کردن با تندی هم تأثیری ندارد. الگو سازی درست بهتر از آسیب شناسی است. یک مثال بزنم، سیدعباس شوفر کسی بوده که اولیای خدا را این طرف و آن طرف می برده.
این فرد در خاطراتش تعریف می کند که یک بار نظام رشتی را در خیابان دیدم که قدم می زند و صلوات می فرستد، گفتم که آقا نظام برسانمتان، نظام رشتی قبول نمیکند، بعد از کلی اصرار می گوید که آسید عباس هر یک قدمی که به طرف روضه برمی دارم ثواب هزاران حج برای من نوشته می شود.
این الگو سازی است. حاج منصور اقای ارضی می گفتند من اگر با بنز بیایم به جلسه، کسی نمیگوید حاجی امد میگویند حاجی با بنز آمد. الگو سازی خیلی مهم است.
حضرت آقا چهارچوبی را برای بحث مداحی معین کرده اند و محدوده را مشخص کرده اند، اگر انتقادی هم میشود باید در آن چهارچوب قرار بگیرد.
ما قبل از محرم، همان مقدار که برای ساختن سبک های سینه زنی وقت می گذاریم، برای شعر روضه و غزل هم زمان صرف می کنیم. هر دوی این ها برای ما مهم است. من به رفقا گفته ام که اصل گریه است و همه چیز باید زیر سایه گریه باشد. اکثر کارهایی هم که می خوانیم با اشک همراه است. اگر بخواهیم زمینه و شور هم در ذهن مردم بماند و با آن ارتباط برقرار کند، باید اشک در آن جایگاه داشته باشد. چیزی که من تجربه کرده ام این است که سینه زدن با اشک، ماندگاری بیشتری دارد و مخاطب هم بیشتر می پسندد.
ما شدیدا برای منبرهای جلساتمان ارزش قائلیم و وقت می گذاریم. روی این که چه کسی را دعوت کنیم از قبل فکر می کنیم. انتقاد هم از ما می شود. سعی می کنیم از بزرگان و علمای قم استفاده کنیم.
بله. معمولاً حاج آقای ربیعی منبر می روند و سلسله بحث دارند. البته در این چند سال، سخنران های مختلفی را دعوت کرده ایم. جالب این است که اکثر سخنران هایی که بار اول به جلسه ما می آیند، دفعه دوم هم که آن ها را دعوت می کنیم، باز هم به ما لطف دارند و می آیند.
شب اربعین سال ۸۶ یا ۸۷ یکی از منبریهای معروف تهران را برای اولین بار دعوت کردیم، ایشان وسط منبر گفت که من چهل شب تمام ایران را رفتم، ولی امشب خستگی از تنم بیرون آمد. اکثر بچه ها پای منبر مینشینند و خوب گوش میکنند. اصل جلسه دهه سوم محرم ما سخنرانی و منبر است.
بزرگی می فرمود، اگر همه عالم را لقمه کنند و بگذارند در دهان نوکر سیدالشهدا(ع) کم است.
برای روضه خواندن سیدالشهدا(ع) رقمی نمی شود قرار داد.
آقای محدث نوری، استاد آقا شیخ عباس قمی در کتابش نوشته است، یک روضه خوانی آقا امام زمان(عج) را در خواب دید و از ایشان پرسید که آقا جان ما از روضه سیدالشهدا علیه السلام ارتزاق کنیم خوب است؟ حضرت سه تا شرط برای ایشان گذاشتند؛
اول این که افرادی که به روضه می آیند همه دعوت شده هستند و به کوچک و بزرگشان نباید تشری بزنید
دوم اینکه اگر اول جایی دعوتتان کردند و سپس جای بهتری دعوت شدید جلسه اول را بخاطر دومی رها نکنید
سوم اینکه هر چه صله دادند روی چشمتان قرار دهید و مقدار تعیین نکنید.
کربلایی احمد تهرانی در کتاب رند عالم سوز حرف سنگینی دارند که الان آفت است. ایشان می گوید در عالم رویا دیدم، مداحانی که مبلغ طی می کنند با قاتلان امام حسین علیه السلام محشور می شوند، وقتی علت را پرسید به او گفته اند که قاتلان امام حسین علیه السلام برای مال دنیا حضرت را کشتند و این ها هم برای مال دنیا این کار را می کنند.
این معضل و اشتباه بزرگی است. نمی دانم آن هایی که این کار را می کنند، چطور می خواهند جواب سیدالشهدا علیه السلام را بدهند. اگر صله ای به مداح می دهند، هرمقدار که باشد باید روی چشم قرار دهد و برکت زندگیش باشد.
یکی از مداحان خوب به من می گفت که اگر صله ای به من بدهند با آن گوشت و برنج می خرم که به تن بچه هایم گوشت شود. این حرف را حاج آقا کسری هم می گفتند.
یعنی حضرت سیدالشهداء علیه السلام نمی تواند زندگی نوکرش را بگرداند که چشم ما به دست دیگران باشیم؟ همه عالم سر سفره سیدالشهدا (ع) و امام زمان (عج) روزی می خورند. در این معضل، هم آن کسی که این مبالغ را میدهد مقصر است و هم آن کسی که می گیرد.
یک جوانی محرم سال پیش می آمد به جلسه ما و فقط به من نگاه می کرد، گاهی هم من لبخندی به او می زدم. ظواهرش هم اصلاً مثل عرف یک بچه هیاتی نبود. یک شب همین طور که نگاه می کرد با او سلام علیک کردم و باب رفاقت باز شد، بعد از مدتی که عیاق شدیم، متوجه شدم اهل نماز و روزه نیست و گفت پدرش اهل مشروب و این جور چیزهاست.
پرسیدم چطور شد اهل هیات شدی؟ گفت یک شب در محرم با رفقا آمدیم سمت تجریش و بطور اتفاقی به هیئت امدیم. اما جاذبه امام حسین (ع) او را جذب کرد و کم کم همان لبخندها و سلام ها او را پابند کرد. ب
بینید با یک نگاه یا خنده یا یک سلام یک نسلی عوض میشود، بر عکسش هم هست، وقتی می گویند فلانی برای یک شب خواندن فلان قدر میگیرد، همه زده می شوند.
خدا نکند با این کارمان باعث شویم کسی زده شود. اگر به جای شهره شدن نوکریمان چیز دیگری از ما شهره شود واویلاست.
من تا حالا از هیچ کدام خوشم نیامده .
تعدادی اسم می گویم و شما هر چه به ذهنتان رسید بگویید.
جان است. هر چه دارم از ایشان دارم . همیشه خدا را شکر می کنم که توفیق آشنایی با این نوکر سیدالشهدا را نصیب من کرد. باید همین جا از خانواده استاد کسری هم تشکر کنم که انصافا در این سالها بسیار زحمت کشیدهاند.
حاج آقا در این دستگاه حرص و جوش پدرانه دارند، نسبت به همه هم این طورند. حاج آقا در نازی آباد در خانه کوچکی زندگی می کند، در صورتی که می تواند در بهترین خانه در بهترین نقطه بنشیند و بهترین ماشین را داشته باشد. ایشان همان طوری که بر اعمال واجب تکیه دارند، برای مستحبات هم ارزش قائل هستند. ایشان می توانند بهترین نمونه برای نوکرهای اهل بیت باشند.
ایشان پتانسیل خیلی بزرگی هستند که به نظرم ورودشان به این عرصه باعث شد که همه چیز عوض شود و سطح مداحی ارتقا پیدا کرد. خیلی در این فضا زحمت می کشند که این زحمت کشیدن می تواند برای ما الگو باشد.
من افتاده تر و خاکی تر و مودب تر از ایشان تا به حال ندیدم، واقعا فوق العاده هستند. پیش ایشان که می نشینی اینقدر افتاده و متین و محجوب هستند که آدم بعضی اوقات شرمنده می شود. خدا پدر ایشان را هم رحمت کند. خدا اخوان شان را حفظ کند.
بسیار مطلع هستند در حوزه ستایشگرای اهل بیت. خدا پدرشان را هم رحمت کند.
حزب الله! چراغ موج همیشه روشن باشد. رفتار ایشان در مقابل حاج منصور برای من الگوست. رسم شاگردی و استادی را خوب به جا می آورند.
همیشه مثل برادر بزرگتر به من محبت داشته و بسیار به گردن من حق دارند. کنار ایشان دوران بسیار خوبی را در هیات الرضا تجربه کردم که هیچ وقت فراموش نخواهد شد. اگر امروز کمتر توفیق حضور در هیات الرضا را پیدا میکنم، دلیلش این است که مشغله های جلسه ریحانه النبی خیلی زیاد شده است. اگر قابل باشم همیشه آقا رضا را دعا می کنم تا سالیان سال توفیق نوکری در دستگاه سیدالشهدا را داشته باشد و بتواند برای ارباب نفس بزند. همیشه به من محبت داشتند و همیشه شرمنده محبت های شان هستم.
ایشان در معرفت به سیدالشهدا علیه السلام خیلی بالا هستند. صحبت هایی که از آقای خلج در مورد نوکری و معرفت سیدالشهدا علیه السلام شنیدم و معرفت و شناخت ایشان از دستگاه امام حسین (ع) و نگاه ویژه ایشان به این دستگاه و نوکری سیدالشهدا کم نظیر است.
خیلی با محبت هستند و صدایشان را خیلی دوست دارم. هر وقت دلم برای کربلا تنگ می شود نوای کربلا کربلایش را گوش می دهم.
از ایشان نکته های فراوانی آموخته ام و از خدا میخواهم که همیشه سایه ایشان را بر سر ما نگه دارد.
ایشان اسوه ادب و پیر عشق هستند. خدا کند ما یک قدم از قدمهایی که این عزیزان برداشتند را برداریم.
-و در پایان گفتوگو اگر نکتهای باقی مانده بفرمایید!
ابتدا باید تشکر کنم از همه آنهایی که در طول این سال ها برای حقیر زحمت کشیدند، امروز تعدادی از آنها از دنیا رفته اند و جایشان برای ما خالی است.
وظیفه خودم می دانم تا از همه آنهایی که به اندازه قدمی ما را به سیدالشهدا نزدیک کردند تشکر کنم، به ویژه اخوی بزرگترم که انصافا برای من زحمت میکشند.
نام بسیاری از نوکران سیدالشهدا را بردیم اینجا باید از حاج علی آیینهچی تشکر کنم که همیشه به من کمک کردهاند.
همچنین باید نام ببرم از آقا امیر حسین الفت و آقا سعید پاشازاده که خیلی به آنها زحمت داده ام، از خدا می خواهم به قلمشان برکت دهد.
ما یک گنجینه بزرگی داریم، آن هم شهدای ما هستند .
دامن شهدا را نباید رها کنیم . دایی من، شهید محمدمجید عسگریان در امامزاده علی اکبر(ع) چیذر دفن هستند.
رفقای نزدیکم میدانند، گاهی که نوحه جدید می سازم، اول میروم سر قبر ایشان آن را می خوانم و اثر عجیبی دارد.
این نوحه شهدا رفتند سوی ثارالله(ع) هم به همین صورت بود.
گنجینه دیگری هم داریم که باید قدرشان را دانست و آن هم پیرغلامان اهل بیت هستند.
باید مقابل این بزرگان زانو زد و از محضرشان آموخت. افرادی مانند استاد سادات شیرازی، حاج ذبیح سلطانی، حاج سید محمد موسوی، حاج فیروز زیرک کار، حاج اصغر زنجانی، حاج رسول فیضی، حاج علی انسانی، حاج ماشاءالله عابدی، حاج غلامعلی سماواتی، حاج منصور ارضی، حاج احد خجسته و خیلی های دیگر. ما جوانها وظیفه داریم که قدر این بزرگان را بدانیم، در مقابلشان زانوی ادب بزنیم و از نفسشان بهره ببریم.
اگر از کوی تو ای دوست برانند مرا
نتوانند ز عشق تو رهانند مرا
شدم ای دوست سگ قافله ی عشاقت
به امیدی که به کوی تو رسانند مرا
انقدر بر در میخانه بکوبم سر خویش
تا که از باده عشق تو چشانند مرا
دیدگاه شما