رسانه نوا – محمدرضا هدایتی از داستان آشناییها و نزدیکیهایش با سبکهای مختلف موسیقی میگوید.
محمدرضا هدایتی متولد ۲۴ اردیبهشت ۵۲، زاده چابهار، هنرمندی آرام و به دور از حاشیه است. محمدرضا هدایتی برخلاف نقشهای طنز و در عین حال خشن و اغراقشدهای که بازی میکند، انسانی مهربان و آرام است. این آرامش در گفتوگو کردن با او هم بسیار بارز است. شاید اگر هیچ سوالی از او نپرسید، ساعتها حرف نزند و با خونسردی تمام به کارهای روزانهاش برسد. او معتقد است گوشهایش بهترین استادانش بودند چراکه فرصت شنیدن تمام سبکها و یادگیری دستگاههای موسیقی ایرانی را به او بخشیدند تا با شوق تمام گوش دهد و این عطشی را که با ذوق از آن حرف میزند با حوصله و صبری که دو سال لبریز نشد در هفت ملودی و ترانه با عنوان «برگ و باد» در سال ۸۷ منتشر کند. او دو سال پیش، آلبوم «ماه میخنده» را هم منتشر کرد و از آن زمان تاکنون تکآهنگهای خود را بهمرور منتشر کرده است. بهتازگی هم تکآهنگ «از تو که حرف میزنم» را در فضای مجازی و سایتهای مجاز عرضه موسیقی منتشر کرده است. به همین مناسبت با این خواننده و بازیگر گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
سوالی که با شنیدن آهنگهای شما به ذهن میرسد این است که چرا عنصر ملودی در کارهای شما بیشتر از ترانه و آواز شنیده میشود؟
به این دلیل ساده که روی ملودی تاکید بیشتری دارم و بهنظرم ملودی مهمترین فاکتور یک قطعه موسیقی است. ملودی باید طوری باشد که هر کسی با دو بار شنیدن بتواند باز هم آن را بشنود ولی اینکه ملودی بر ترانه سوار شده یا صدای خواننده، معتقدم که باید موسیقی را چندبار گوش کرد. من اول ملودی را میشنوم بعد تنظیم را و متاسفانه آخرین چیزی که برایم اهمیت دارد ترانه است. بهعنوان مثال من دو خط از موسیقیهایی را که چهل سال پیش کار شده و هنوز مردم دوستشان دارند، نمیتوانم بخوانم اما ملودیهایش را برایتان تا آخر میزنم. شاید بهیاد ماندن بعضی ملودیها مثل همان آهنگی که سازدهنی در سازبندیاش هست بهخاطر خوب اجرا شدنش باشد اما اگر دفعه چهارم آن را گوش کنید ترانه بیشتر به یادتان میماند.
کسانی که وجه دیگر صدای شما را از نزدیک شنیده باشند و با توجه دیگر به قابلیتهایی که صدای شما دارد، خیلیها برایشان پرسش پیش آمده که چرا سنتیخوان نشدهاید؟
چند سال پیش یکسری آهنگ و تصنیفها را که قبلا کار شده بود، حتی تصنیفی بود که قرار بوده همان دوران داریوش رفیعی بخواند اما کار نشده بود، جمعآوری کردیم، یک تصنیف هم خواندم و ضبط هم کردیم اما به کمبود بودجه خوردیم و ادامه پیدا نکرد. راستش را بخواهید سنتیخواندن را حق خودم نمیدانم و فکر میکنم کار بسیار سختی است. برای سنتیخواندن باید سالها ریاضت بکشید. البته ردیف و دستگاهها را میشناسم اما اگر بخواهم سنتی بخوانم باید مثل استاد شجریان سیگار نکشم و تهدیگ نخورم و برای یادگیری پیش یک استاد بروم چون برای این موسیقی احترام زیادی قائلم و در واقع یکطوری برایم مقدس است. آدم در این کار باید استخوان خرد کرده باشد تا به خودش اجازه دهد آلبوم کار کند.
استادان آواز شما چه کسانی بودند و چگونه با موسیقی ایرانی آشنا شدهاید؟
متاسفانه من حتی نت هم نمیدانم موسیقی را بهصورت آکادمیک آموزش ندیدهام و باید بگویم در موسیقی بیشتر پررو بودم و همیشه عطش شنیدن داشتم. اواخر دوره دبیرستان یکسری از دستگاههای موسیقی سنتی را با کاستهای استاد شجریان یاد گرفتم؛ برای مثال ماهور را با «سرو چمان» یاد گرفتم ولی خودم را در موسیقی محدود نکردم و بهشدت تشنه موسیقی نواحی بودم؛ بهخصوص به موسیقی آذربایجان علاقه زیادی داشتم. در همان زاهدان با اعجوبههایی مثل رشید بهبوداف و رامیز قلیاف آشنا شدم و همینطور با موسیقی کلاسیک هم بهصورت گوشی آشنا شدم. بهخاطر دارم که سمفونی پنج و شش بتهوون را حفظ بودم و با صدای خودم اجرا میکردم. بعد تشنه موسیقی بلوز و راک شدم و همچنین متال و هاردراک اما هیچوقت شوق شنیدن هیپهاپ و رپ نداشتم. در واقع باید بگویم که استادان من گوشهایم بودند و مدیون گوشهایم هستم.
شما غیر از بازیگری و خوانندگی گویا کارگردانی و ساخت یک فیلم کوتاه را هم در پروندهتان دارید.
بله؛ یک فیلم کوتاه ۱۸ دقیقهای با نام« برخورد کوتاه» ساختم که فقط در فرهنگسرای ارسباران(هنر) بههمراه جلسه نقد و بررسی اکران شد و فکر میکنم در خانه سینماگران جوان هم در بخش بازیگران کارگردان اکران شد. با ساختن این فیلم در واقع میخواستم ببینم در زمینه فیلمسازی چند مرده حلاجم!.
اگر دقت کرده باشید، اغلب طرفداران خوانندهای مانند محسن چاووشی موسیقیهای زیرزمینیاش را بیشتر دوست داشتند و پس از آن بهصورت مجاز پیگیر آثار محسن چاوشی شدند.
راز شکوفایی یک اثر هنری در آزادی است. مردم کارهای زیرزمینی را بیشتر دوست دارند چون آزادتر هستند. اگر یک خواننده آزاد باشد و دائم دچار ممیزی نباشد هر مقولهای از موسیقی را تجربه میکند و طبیعتا موسیقی مجاز هم بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. البته در محرومیت هم به شکل ایهامداری میتواند این هنر را نشان دهد و هنرمند مجبور میشود خیلی در لفافه سخن بگوید.
از «آلبوم برگ و باد» تاکنون، روی تنظیمهای پاپ راک اصرار کردهاید. اینگونه تنظیمها بهنظرتان چه مزیتهایی دارد که روی آن اصرار دارید؟ در اخذ مجوز مشکلی پیش نمیآید؟
این سبک؛ یعنی سبک راک هنوز جزو سبکهای مغضوب وزارت فرهنگ و ارشاد است. با اینکه در این سبک آثار خوبی مثل آهنگهای گروه «اوهام» بیرون آمد که راک خالص بود و یک بار هم مجوز گرفت. میبینیم که اگر قرار بود راک برای جامعه ما ناجور باشد که نبود، در قیاس با آن موسیقیهای بسیار نامناسبتری بیرون آمد، فراگیر شد و الان همه جوانها عاشق این نوع موسیقی هستند، مانند ترانس، تکنو و رپ. البته من از این سبکها به بدی یاد نمیکنم چون اینها هم باید تجربه شود، منتها در حال حاضر بستر تجربه کردن وجود ندارد. تجربه به شکل زیرزمینی بیرون میآید و به این شکل نیست که میان مردم و در برخورد با مردم تولید شود و این زیرزمینی تولید شدن، کار را نسبت به آنچه ارشاد از آن وحشت دارد، بسیار بدتر میکند. در بعضی از این کارها کلمات فوقالعاده بیادبانهای بهکار رفته است و در واقع فحش دارد.
در صورتی که اگر ارشاد به شعرهای درست و حسابیشان مجوز میداد، به این شکل منتشر نمیکردند و کار به اینجا کشیده نمیشد. فکر میکنم باید بهجای حذف این موسیقیها، سیاستها تغییر کنند. البته در دوره اخیر کمی آسانتر با اینگونه آثار برخورد میکنند.
در دورههایی راک را به هیچ صورتی بهعنوان موسیقی مجاز قبول نمیکردند، به این علت که آن را ترویج فرهنگ غربی میدانستند.
نباید ترسید چراکه دو فرهنگ با هم در تقابل قرار میگیرند و آن فرهنگی که ضعیفتر است در فرهنگ قوی حل میشود و این اسمش تهاجم فرهنگی نیست. وقتی ما معتقدیم که فرهنگی غنی و تمدنی چندهزار ساله داریم، ما مغول را در خودمان حل کردهایم و در واقع هر کشوری که به ایران تاخته را به شکلی در خودمان حل کردهایم؛ پس چرا باید از این بترسیم که یک ایرانی سبک راک کار کند. یک ایرانی وقتی آهنگ راک میسازد حتما مشخصه و خصیصههای موسیقی ایرانی را هم ناخود آگاه در آن لحاظ میکند. پس نباید بترسیم.
دیدگاه شما