بسیار دقیق و عالی!
رسانه نوا – برای فرهنگ و هنر سه سال زمان کمی محسوب نمی شود تا بتوانید اصلاحاتی را ایجاد کنید و یا تغییرات به وجود بیاورید. این گفته دکتر ساسان فاطمی استاد موسیقی دانشگاه تهران است که در سال گذشته نام او در اعتراضات بر علیه عملکرد صنفی خانه موسیقی را بسیار شنیده ایم.
استادی که توانست در جامعه پر رخوت موسیقی روحیه کار صنفی را احیا کند و ضرورت آن را در جامعه موسیقی بیشتر از همیشه مطرح نماید چرا که هجوم انواع و اقسام مشکلات برای حضور موسیقی نسان داد اولویت اول جامعه موزیسین ها باید احقاق حقوق اولیه انها باشد که نیازمند کار صنفی است. علاوه بر آن کتاب «جشن و موسیقی در فرهنگهای شهری ایرانی» این استاد دانشگاه و پژوهشگر موسیقی، سال گذشته در سیوسومین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی در بخش هنر در حوزه موسیقی شایسته تقدیر دانسته شد.از این رو با این استاد آگاه به مسایل و مشکلات موسیقی درباره ارزیابی عملکرد سه ساله علی جنتی گفت و گو کرده ایم تا از دید یک استاد فراجناحی موسیقی به کارنامه علی جنتی در حوزه موسیقی بنگریم.
از زاویه دید یک استاد دانشگاه در حوزه موسیقی حضور علی جنتی در این سه سال را چطور ارزیابی میکنید؟ و لطفاً از ابتدای حضور ایشان ارزیابی خود را آغاز کنید.
من از یک طرف یک دیدگاه کلی درباره عملکرد ایشان دارم که سوای مباحثی است که به واسطه آنها خودم مستقیماً در سال گذشته (در موضوع خانه موسیقی) توانستم با نحوه عملکرد آقای جنتی آشنا شوم و از طرف دیگر یک نگاه مستقیمتر بهدلیل همین موردی که عرض کردم. دید کلیام از آن جهت است که من مستقیماً با برگزاری کنسرت یا تولید موسیقی سر و کار ندارم تا بتوانم بر اساس درگیریهای مربوط به این طور کارها اظهارنظر کنم. مدتهاست که با وزارت ارشاد به غیر از موردی که در بالا گفتم ارتباط مستقیم نداشتهام. به همین دلیل از یک نظر فقط یک دید کلی میتوانم داشته باشم که کاملاً بیرون از وزارت ارشاد و مجموعهاش آن را ارزیابی میکند.
از همان روزهای اول که آقای جنتی بهعنوان وزیر درباره برنامههایش صحبت کرد خیلی روشن نشان داد که با این حوزه (فرهنگ) هیچگونه آشنایی ندارد. بهخصوص صحبتهای رادیکالی که ایشان در ابتدا درباره ممیزی کتاب کردند و گفتند آن را حذف میکنند و همه چیز را به ناشر میسپارند کاملاً نشان میداد که ایشان با واقعیتهای جامعه اصلاً آشنایی ندارند. این حرفها حقیقتا لبخند به لب ما میآورد، چون میدانستیم ایشان توان این کار را ندارد و شاید هیچکس هم نداشته باشد. قضیه به این سادگی نیست و به این راحتی نمیشود با این مسئله برخورد کرد.
در موارد بعدی هم ایشان نشان دادند که واقعاً با این عرصه بیگانهاند. ازجمله آن ارتباطاتی که با خود ما به دلیل مسئله خانه موسیقی به وجود آمد و البته بیشتر مربوط به معاونت هنری ایشان بود. درست است که بهعنوان یک نویسنده در حوزه کتاب هم با وزارت ارشاد سروکار داشتهام، اما این بخش را من دقیق رصد نکردهام و نمیتوانم دربارهاش اظهار نظر کنم. فقط میتوانم بگویم که شخصاً مشکلی با وزارتخانه پیدا نکردم. حتی باید بگویم که کتابم که در دوره قبلی اجازه انتشار نیافت در این دوره مجوز انتشار گرفت.
کدام کتاب؟ کتاب «جشن و موسیقی در فرهنگهای شهری ایرانی» یا کتاب قبلی کتاب «پیدایش موسیقی عامهپسند در ایران»؟
درواقع این دو کتاب هر دو یک کتاب بودند که چون مجوز انتشار در دوره قبل به آن ندادند بخش موسیقی عامهپسند را در اواخر دوره قبلی تصمیم گرفتم بهصورت مجزا چاپ کنم. چراکه در دوره قبلی نمیگفتند علت عدم صدور مجوز انتشار چیست؟ برای همین حدس زدیم برای بخشی از مسائلی که در قسمت اول کتاب مطرحشده بود شاید مجوز نمیدهند و سعی کردیم حداقل قسمت دوم را نجات دهیم تا چاپ شود. قسمت اول را بعد در دوره آقای جنتی به ارشاد فرستادیم و مشکلی پیش نیامد و مجوز گرفت.
در دوره قبلی وضعیت بدی بر مجوز کتابها حاکم بود که حتی پزشکان نیز معترض عدم صدور مجوز کتابهایشان بودند که به علت یکسری واژهها بود که از به کار برندشان منع شده بودند در صورتیکه کارکرد زیادی در علم پزشکی داشت. ازاینرو کتاب شما نیز بهعنوان یک پژوهشگر موسیقی و استاد دانشگاه نیز نمیتوانست از این نگاه در وزارت ارشاد مصون بماند.
بله. آن دوره پر از دردسر بود، اما در این دوره این مسائل وجود نداشت. البته ازنظر من اگر در دورهای کتابی مجوز میگیرد لطفی به مؤلف نشده؛ چراکه حق مؤلف است که کتابش چاپ شود و بیرون بیاید. حالا اگر بعد از انتشار مشکلی در جامعه پیدا کرد میشود تصمیمی برای آن گرفت. اما بهطورکلی ممیزی کار درستی نیست؛ اینکه یک نفر حق مؤلف را رعایت نکند و مجوز ندهد، اما بعد کسی بیاید حق مؤلف را رعایت کند و تصور شود لطفی در حق او کرده درست نیست. تنها این است که حق مؤلف را بهجای آورده و تازه، کار به سرجای اولی که باید میبود برگشته است. بههرحال ملاحظاتی در جامعه ما هست و طوری شده که باید از این که چنین اتفاقی افتاده شاکر بود.
از اینکه بگذریم، مسئلهای برای ما در رابطه با خانه موسیقی پیش آمد که باز به طور مستقیم با ارشاد سروکار پیدا کردم و متوجه شدم معاونت هنری آقای جنتی تا چه حد ضعف دارد.
بسیاری از سیاستمداران و اهالی فرهنگ معتقدند انتخاب شایستهای نبود!
نهتنها از اول انتخاب شایستهای نبود، بلکه بهطور عجیبی ایشان هرچه هم پیش میآمد باز روی این انتخاب ناشایسته پافشاری میکردند. باوجوداینکه در این سه سال دائم این مسئله خود را نشان میداد و حتی باعث جنجالهای مطبوعاتی و … هم میشد اما ایشان هیچگونه واکنشی نشان ندادند و هرگز حاضر نشدند معاونت هنری را عوض کنند. حتی بازخواست هم نکردند. این مسئله واقعاً خیلی عجیب است. انتخاب معاونت هنری به نظر من انتخاب بسیار بدی بود. یکی از اتفاقاتی که در وزارت ارشاد افتاد قبل از اینکه ما مسائل خانه موسیقی را مطرح کنیم، همان اتفاق برکناری مدیرکل دفتر موسیقی وزارت ارشاد بود. برای مدیرکل دفتر موسیقی مشکلات زیادی پیش آمد که جای رسیدگی داشت. این شاید اولین موردی بود که آقای جنتی، بدون اینکه حقایق را روشن کند، خیلی راحت از معاونت هنری دفاع کرد و عکسالعمل مناسبی نشان نداد. من در مورد اختلافات پیشآمده قضاوت نمیکنم، چون در جریان جزییات امور نبودم. اما از بیرون مشخص بود که اختلافاتی وجود دارد و با این حال هرگز از سوی خودِ وزارتخانه مشخص نشد این اختلافات در اصل چه بوده و چه کسی یا کسانی کوتاهی کردهاند. با اینکه مدیر کل مستعفی همه جا به آشکارکردن جزئیات اختلافات پرداخت، هیچ مقام رسمیای در صدد پاسخگویی دقیق و صریح بر نیامد، نه وزیر و نه معاونش.
در مورد مسائلی که برای خود من بهعنوان منتقد عملکرد صنفی خانه موسیقی پیش آمد تا جایی که ما شکایتمان را بهپیش وزیر بردیم، یک بدعهدی عجیبی بود که معاونت هنری کرد. یعنی چنین چیزی واقعا فکر کنم بیسابقه باشد. اینکه خود معاونت هنری، یعنی آقای مرادخانی، بیاید حضوراً از ما بپرسد چه مشکلی دارید، بعد خود او از ما بخواهد که رسماً از نهاد مورد نظر (نهاد خانه موسیقی) به وزارت ارشاد، یعنی به هیات نظارت بر مؤسسات فرهنگی هنری شکایت کنیم (خانه موسیقی بهعنوان یک موسسه فرهنگی هنری ثبتشده است) تا او بتواند قانوناً به تخلفات احتمالی خانه رسیدگی کند، و بعد هرگز به این وعدهاش عمل نکند کار عجیبی است. آن هم به این شکل که بعد از چندین ماه پروسه طولانی و خستهکننده و فرسایشی، همان هیات نظارت بیاید به ما بگوید که اصلاً در حیطه اختیاراتش نیست که بر عملکرد خانه موسیقی نظارت کند. یعنی معاونت هنری تا این حد اشراف بر حوزه عملکرد خودش نداشته که از ما خواسته شکایت از خانه موسیقی را به جایی ببریم که اصلاً بررسی چنین شکایاتی جزو وظایفش نبوده.
شاید سیاست معطلسازی و اتلاف وقت را بهکاربردهاند؟
فکر میکنم خیلی امید داشتند که ما مسئله را دنبال نکنیم و شکایتی مطرح نشود، اما ما دنبال کردیم و طبق قرارمان شکایت کردیم و ظاهراً دچار بنبست شدند که چه کنند. جلسات متعددی با مسئولین درباره همین شکایتمان داشتیم و خیلی دوندگی کردیم. یکی از جلسات مفصلی که داشتیم با حضور معاونت هنری و رئیس هیات نظارت بر مؤسسات هنری و نماینده بخش حقوقی وزارت ارشاد و چندین وکیل در وزارت ارشاد برگزار شد و در آن جلسه قرار شد اقداماتی بکنند. ازجمله قرار شد نظارت بر فرآیند انتخابات خانه موسیقی دوسویه باشد و ارشاد هم نمایندهای در انتخابات داشته باشد، اما عمل نشد که نشد.
از طرف هیات نظارت در روزهای پایانی انتخابات خانه موسیقی، زمانیکه انتخابات یکی از آخرین کانونها برگزار میشد، به من زنگ زدند که شما خودت میتوانی بروی و انتخاباتی که دارد برگزار میشود را نظارت کنی! یعنی تمام صحبتها درباره تشکیل کمیته ناظر بر انتخابات به اینجا رسید که به من بگویند تو خودت تنهایی برو ببین چه خبر است! من که خودم بهعنوان عضو خانه موسیقی همیشه میتوانستم بروم ببینم انتخابات چطور برگزار میشود و مطمئنا برای این کار منتظر تلفن هیات نظارت نبودم. با این حال به آنها گفتم، حالا اگر این را هم بپذیرم که شما نظارتی که ما خواسته بودیم را به این حد تقلیل دادهاید، اقلاً به من بهعنوان ناظر حکم بدهید که نظارت من وجهه قانونی داشته باشد، اما گفتند خیر حکمی هم نمیدهیم. یعنی تمام دوندگیهای ما، تمام قولهایی که آقای مرادخانی، معاونت هنری ارشاد، به ما داده بود آخرش به اینجا رسید که اولا هیات نظارت وزارتخانه کاری از دستش بر نمیآید و ثانیاً شما اگر دوست دارید خودتان بروید تماشا کنید که چطور انتخابات برگزار میشود. این بود نتیجه خنده داری که ما از دوندگیهایمان گرفتیم. ما نامههای زیادی به آقای جنتی در این باره نوشتیم اما هیچگونه واکنش مناسبی از ایشان ندیدیم.
آیا نظر منتقدان عملکرد آقای جنتی در حوزه موسیقی صحیح است که میگویند آقای جنتی تمام حوزه موسیقی را به معاونت هنری واگذار کرده بود و انگار پشت آقای مرادخانی سنگر گرفته بود؟
من نمیدانم و نمیتوانم چنین چیزی را بگویم چراکه از جزییات داخل وزاتخانه خبر ندارم. اما آن چیزی که میتوانم بگویم این است که به نظر میآمد آقای جنتی حرفشنوی زیادی از آقای مرادخانی دارد.
چراکه در دو مورد این مساله بهشدت نمود زیادی پیدا کرد و تأیید این نقد را بهوضوح نشان داد. یکی درباره برخورد اولیه علی جنتی با نامه منتقدان عملکرد صنفی خانه موسیقی بود و یکی درباره استعفای علی رهبری از سمت مدیریت هنری و رهبری ارکستر سمفونیک تهران بود که در این دو مورد وزیر واکنش نشان داد و بعد هم در هر دو مساله کوتاه آمد و از مواضع خود عقبنشینی کرد.
دقیقاً همینطور است. درباره ما منتقدان عملکرد صنفی خانه موسیقی هم واکنشهای ایشان همینطور بود و قضیه به همین شکل پیش رفت. یعنی ایشان ابتدا بسیار به ما امید میدادند و حتی در مقاطعی به نظر میرسید، بهدلیل گزارش دفتر حقوقی وزارتخانه که شواهد نشان میداد حق را به ما میدهند، ایشان هم تأیید میکنند که حق با ماست. اما بعد متوجه میشدیم که یک جلسه با معاونت هنری داشتهاند و ورق برمیگشت.
فکر نمیکنید که این مساله نگاه موزیسینها به دولت را مشوش کرده است؟
مطمئناً همینطور است.
چراکه ما در دوره دولت قبلی هیچ انتظاری از وزارت ارشاد نداشتیم و حتی سعی میکردیم از سروکار با آنها دوریکنیم. اما به این دوره امید زیادی داشتیم. آیا فکر نمیکنید بدترین کار ناامید کردن جامعه موسیقی از امیدهایشان بود آنهم در دولت تدبیر و امید؟
متأسفانه همینطور است. جامعه ما طوری است که همهچیز در آن سیاسی میشود. همهچیز تبدیل شده است به مسائل دوقطبی. از طرفی در مسائل خارجی دو قطب ایران و استکبار جهانی پیش کشیده میشود و از طرف دیگر در مسائل داخلی دو قطب اصلاحطلبی و اصولگرایی. تا در اینجا اتفاقی میافتد و کسی میخواهد حرفی بزند، فوری میگویند چیزی نگو مبادا استکبار از آن استفاده کند. وقتی اصلاحطلبان یا جریانهایی که اصلاحطلبان از آنها حمایت کردهاند روی کار میآیند و کسی در عملکرد آنها خطا و ضعف و نارسایی میبیند، فوری میگویند چیزی نگو الان اصولگراها بُل میگیرند.
گلهای هم که از ما منتقدان میکردند این بود که چرا انتقادات شما تماماً در سایتهایی که مخالف موسیقی و دولت (همان اصولگراها) هستند منعکسشده است؟ میخواستند وانمود کنند ما طرف اصولگراها هستیم، درصورتیکه کار ما اصلا سیاسی نبود و به هیچ جناحی هم وابسته نبودیم. از طرف دیگر، متأسفانه در این دوره روزنامههای اصلاحطلب هم به دلیل حمایت تام و تمام از عملکرد وزارت ارشاد، اصلاً انتقادات ما را منتشر نمیکردند و در مقابل ما موضع میگرفتند. این واقعا جای تأسف دارد. باید از خودمان بپرسیم اینها چطور میخواهند اصلاح کنند وقتی خودشان به اصلاح نیاز دارند.
البته شما و امثال شما انتقاداتان را ذرهذره بهصورت هشدار درباره عملکرد ارشاد بازگو کردید اما گویا توجهی نشد و این هشدارها دیگر از حد گذشت و به یک عزل یا استعفای پرسروصدا منجر شد!
ببینید، مساله طوری شده است که ما اصلاً نمیخواهیم وارد سیاست شویم اما مدام بیخودی ما را وارد میکنند؛ خواسته و ناخواسته وارد میشویم. من اصلاً کاری ندارم که تدبیر و امید چیست یا اصولگرا کیست! من در حوزه حرفهایم میبینم که نهاد خانه موسیقی دارد خلاف اساسنامه قانونی خودش عمل میکند و این مساله را هشدار میدهم اما خانه موسیقی به آن توجهی نمیکند. درنتیجه به نهاد قانونی ناظر بالادست آن میگویم و آن نهاد قانونی میگوید شکایت کنید. شکایت میکنم اما نتیجهای ندارد. خوب این یعنی چه؟ یعنی من سیاسی هستم و دارم آب به آسیاب دشمن و مخالف میریزم؟ نه؛ من دارم از آن چیزی که درست است دفاع میکنم. حالا اگر کسی در جلوی ما ایستاد که به این گروه یا آنیکی تعلق دارد به مساله صنفی-تخصصی من مربوط نیست.
مشکل صنفی است. مشکل آقای علی رهبری هم همین بود. کسانی در کار ایشان دخالت میکردند که به اعتقاد آقای رهبری هیچ صلاحیتی نداشتند؛ همانهایی که همه میشناسند. همانهایی که در خانه موسیقی موضوع شکایت ما بودند و همه جا حضور دارند، در ارکستر سمفونیک هم میخواستند دخالت کنند. به همین دلیل رهبر ارکستر سمفونیک جلویشان میایستد، نامهنگاری میکند حتی به ریس جمهور نامه مینویسد و چند بار ایران را ترک میکند و دوباره از اتریش برش میگردانند و به ایشان امیدواری میدهند. برمیگردد تا جلسه بگذارند و مسائل را به نفع ایشان حل کنند، اما به نظر میرسد که دوباره با اعمالنفوذ معاونت هنری ورق برمیگردد و همهچیز به نفع دیگران تمام میشود.
یا نگاه کنید به نقش معاونت هنری در قضیه موزه هنرهای معاصر که به جنجال انجامید. هیچکدام از این جنجالها منجر به برکناری آقای مرادخانی نشد. واقعا تعجبآور است.
یعنی آقای جنتی متوجه نمیشدند که از کجا دارند آسیب میبینند؟
گویا اصلاً برایشان مهم نبود و یا ایشان بصیرت لازم را در حوزه فرهنگ و هنر نداشتند و تصور میکردند که تجربه آقای مرادخانی از ایشان بیشتر است و باید از او تبعیت بکنند. یا نمیدانم به چه دلیل، شدیداً تحت تأثیر ایشان بودند. بههرروی آنچه ما بهعنوان خروجی دیدیم نشان از ضعف ایشان داشت.
مثلاً درباره مساله برگزاری کنسرت در مشهد اتفاقات عجیبی افتاد. ایشان حتی از طرف رئیس دولت، آقای روحانی، هم بازخواست شد که در اینجا باید قانون را رعایت کنید و چطور میتوانید اجازه خودمختاری و خلاف قانون در یک شهر را صادر کنید؟ این نهایت ضعف یک وزیر میتواند باشد.
البته شاید این مساله برمیگشت به عقبه خانوادگی ایشان یا تفکری که تصور میکردند باید به برخیها امتیاز ویژهای بدهند! شاید ایشان چوب این را خورد که میخواست طبقهای را از قانون معاف کند. البته او هر کاری میکرد عدهای از او ناراضی بودند. ریس دولت واکنش نشان داد، علما در قم و مشهد جبههگیری کردند. هنرمندان نیز از ابراز نظر ناراحت شده بودند.خیلیها معتقدند شکستن همهچیز بر سر موسیقی اشتباه است، چراکه درست است وزارت ارشاد همواره سپر بلاست اما اقتداری که از یک وزیر در حوزه ارشاد انتظار میرفت را ایشان نداشت؟
تمام صحبت من همین است. نه در برابر عوامل خارج از وزارتخانه اقتدار نشان دادند، هرچند از وظایف حقوقی- قانونی ایشان بود بهطور مثال در برابر مجوز کنسرتها…
که آقای حسین علیزاده به اعتراض گفتند که مجوز ارشاد فراتر از اتاق وزیر ارزش ندارد!
که این هم در تأیید همان است. و نه در برابر عوامل درونی وزارتخانه ازجمله معاونت هنری اقتدار نشان میدادند. در حقیقت تمام مشکل همین است. این ضعف ازاینجا ناشی میشد که ایشان آن آگاهی لازم را از مسائل فرهنگی-هنری نداشت و هیچگونه کاری در این حوزه در سابقهاش نداشت. از همان ابتدا با صحبتهایی که درباره ممیزی کردند نشان دادند که در جریان امور نیستند و این حوزه را نمیشناسند.
سمت وزیر در این وزارتخانه همواره یک پست سیاسی است و بیشتر انتظار سیاستمداران از آن ارشاد است تا فرهنگ. اما شاید در جامعه موسیقی بیشتر ازآنجهت نسبت به حضور ایشان ابراز امیدواری میشد که با توجه به سابقه خانوادگیشان شاید مشکل حلنشده موسیقی در این سی و اندی سال بتواند حل شود. اما آیا با این عملکرد ضعیف ما به دوران قبل از فتوای معروف به «حرمت و حلیت موسیقی» آیتالله خمینی برگشتهایم.
نمیتوانم اینقدر رادیکال صحبت کنم و بگویم که به قبل از فتوای ایشان برگشتهایم.
چراکه یکبار بخشی از مساله موسیقی در آن زمان مشخصشده است. اما امروز درباره همان بخش مشخصشده حرفهایی زده میشود که گویی قبلاً مشخص نشده است.
این را همواره در نظر داشته باشید که هر بار جریانی که اصلاحطلبی از آن حمایت میکند روی کار بیاید اتفاقاً فشارهای اصولگرایان بیشتر میشود و حتی ممکن است آنها برنده شوند. جالب است که در فرانسه هم، که من تا حدی با آنجا آشنایی دارم، همین طور است؛ یعنی مثلا وقتی راستها سر کار میآیند، سوسیالیستها بیشتر از زمانی که خودشان بر سر کارند از تأمین اجتماعی حرف میزنند. در ایران هم همینطور است. وقتی خود اصولگرایان روی کار میآیند حرفوحدیثها کمتر میشود. مثلاً در دوران احمدینژاد ما آن کنسرتهای بزرگ لطفی و مشکاتیان و دیگران را مگر نداشتیم؟ آن موقع مگر این همه در مذمت کنسرت حرف میزدند؟ هیچکس چیزی نمیگفت، چون رئیس دولت قابلاطمینان بود. وقتی قرار است با رییس دولت مخالفت شود حرفوحدیثها زیاد میشود. اینکه میگویید بازگشتهایم به آن دوره، بله بحثها به دوره قبل از فتوای امام خمینی برگشته است، اما عملا هنوز به آن دوران برنگشتهایم. این هم که بحثها به آن دوران برگشته لزوماً به خاطر ضعف شخص آقای جنتی نیست. هر کس دیگری هم میآمد که توانایی بیشتری از آقای جنتی داشت، همین بحثها پیش میآمد اما مطمئناً باقدرت بیشتری رفتار میکرد.
بله حتی به خاطر دارم پاییز سال ۸۶ در دوران دولت قبل خانم پری ملکی با همخوانی فاروق کسمایی در تالار وحدت روی سن رفتند اما در سال ۹۳ آنهم در جشنواره دولتی فجر به ایشان اجازه روی سن رفتن داده نشد!
اینها بازیهای سیاسی است و صرفاً فرهنگی نیست. فقط میخواهند جناح مقابل را تضعیف کنند که البته طبیعی است. یعنی در تمام دنیا اینگونه رقابتها در سیاست هست اما آن چیزی که طبیعی نیست این است که این مسائل در کشور ما بر روی فرهنگ است و سیاست ورزی در زمینه فرهنگ و هنر اتفاق میافتد. در کشورهای دیگر سیاست و کشمکش بر سر مسائل اقتصادی و سیاسی است اما در کشور ما فرهنگ است. اخیراً در سفری که به فرانسه داشتم متوجه مساله جالبی شدم. در بحثهایی که با دوستان فرانسویام پیش آمد متوجه شدم هیچکدام از آنهایی که در گفتگو شرکت داشتند اسم وزیر فرهنگ کشورشان را نمیدانند. از همدیگر میپرسیدند اسم وزیر فرهنگ چیست، اما هیچکس نمیدانست. برای اینکه وزیر فرهنگ وارد سیاست نیست و آنقدر حضور پررنگی در رسانهها ندارد و مشغول کار خودش است. دلیلی ندارد کسی وزیر فرهنگ را بشناسد. در کشور ما اما یکی از وزیرانی که حتماً همه میشناسند وزیر فرهنگ است. شما ممکن است اسم وزیر راه و ترابری هیچوقت به گوشتان نخورد، اما وزیر فرهنگ را حتما میشناسید.
آیا اینگونه ارتقا فرهنگی و یا بسترسازی برای رشد فرهنگ و هنر میسر میشود؟
بههیچعنوان. همیشه این را گفتهام که کار وزارت ارشاد هیچوقت فرهنگی نبوده است. ۱۰-۱۵ سال پیش که بیشتر با این وزارتخانه همکاری میکردم، بارها طرحهای فرهنگی برای موسیقی کشور ارائه دادم، اما برخورد آنها با موسیقی صرفاً این بود که ببینند جلوی کدام موسیقی را باید گرفت. همه طرحها را به این دلیل که نمیدانم ما کار اجرایی نمیکنیم و غیره کنار میگذاشتند و فقط دنبال این بودند که به خیال خودشان برای سالمسازی محیط موسیقی جلوی این یا آن موسیقی را بگیرند. خوب یک مؤلفه سالمسازی ایجاد موسیقی فرهنگی و ساختن محیط و شرایط فرهنگی برای موسیقی است، اما به این مؤلفه کاری نداشتند، فقط انگار دنبال متخلف بودند. یک بار دیگر صراحتا به آنها گفتم من پلیس موسیقی نیستم، اگر در این زمینه از من مشورت میخواهید متاسفانه کاری از دستم بر نمیآید.
آیا در زمان حضور آقای جنتی جلوی این تفکرات غیرفرهنگی گرفته شد؟ چراکه هنوز شوراهای ممیزی وجود دارد.
نه نشد. هنوز برقرار است و اتفاقاً در همان دوران اصلاحطلبی با این تفکرات مواجه بودم. من طرحهایی داشتم که ازنظر خودم باعث بالندگی فرهنگ و موسیقی این مملکت میشد، اما به هیچکدام توجهی نشد.
بیشتر کارشناسان معتقدند در دوره آقای جنتی و زیرمجموعه تحت نظر معاونت هنری مثل بنیاد رودکی به یک بنگاه بیزینسی صرف تبدیل شد که تجارت در آن دلیل توجیهی بود.
این مساله همیشه بهوضوح دیده میشد و همیشه اهداف تجاری وجود داشته است، اما در این دوره خیلی تشدید شد. تمام توجه وزارت ارشاد روی هنرمندان پولساز متمرکز است و این فاجعه است برای وزارت فرهنگ یک کشور. وزارت فرهنگ بههیچوجه نباید تمرکزش روی هنر تجاری باشد. چون هنر تجاری روی پای خودش میایستد و کار خودش را میکند و احتیاج به هدایت و حمایت ندارد. باید دنبال حمایت از قسمتهای فرهنگی غیرتجاری بود، چه در حوزه نمایش، چه در موسیقی، چه در نقاشی! اما متأسفانه معاونت هنری در زمان آقای جنتی بیش از هر زمان دیگری، متوجه هنرمندان پولساز و متوجه مسائل پولساز بوده است و این یک ضعف بزرگ و فاجعهبار است. وزارت فرهنگ قاعدتا باید همه جای دنیا از هنر غیرتجاری و فرهنگی دفاع و حمایت کند، چنانکه در کشورهای غربی با سابقه فرهنگی درخشان دیده میشود. باید یارانه و سوبسید بدهد و از هنرمندان بزرگی که هنر آنها خریدار عام ندارد حمایت کند، چون هنر هنرمندان بزرگ تجاری نیست و قرار هم نیست تجاری باشد. هنرمندی که سالن وزارت کشور را ۶ شب در چند سانس پشت سر هم پر میکند مطمئناً متعلق به بخش فرهنگی نیست، هرچقدر هم سابقه و پشتوانهاش این شبهه را ایجاد کند که دارد کار فرهنگی میکند. اینجور سالن پر کردن مختص هنر تجاری است. حالا معاونت هنری میآید از اینها حمایت میکند و اینها نفوذ زیادی در این معاونت دارند. هیچ حمایتی از جوانهای خوشفکری که میخواهند کار هنری– فرهنگی بکنند نمیشود.
تازه هرسال هزینه کرایه سالن رودکی را گرانتر کردند و امکان برگزاری اینگونه برنامههای صرفاً فرهنگی بدون حمایت را ازاینگونه جوانها گرفتند.
یعنی حمایت نمیشود. از بزرگترین ضعفهای وزارت ارشاد همین مساله بیزینس است که همیشه وجود داشته اما مدام افزایش پیدا کرده و در این دوره به اوج خودش رسیده. به نظرم بدترین دوره وزارت ارشاد در حوزه موسیقی همین دوره بود که بیشترین نمود را در دنبال کردن هنر تجاری داشت.
رشد پدرخواندگی در موسیقی در این سالها چطور؟ آیا با این مساله در دوران آقای جنتی برخورد شد؟
انحصارطلبیهای خانه موسیقی و منحصر شدن مدیریت این خانه به عده خاصی که دائم به دوره زمامداریشان اضافه میشد نشان میدهد که جواب این سؤال، که البته من بیشتر اصطلاح «پدرسالاری» را برای آن مناسب میدانم، منفی است. اینها همه ضعفهای بزرگ حوزه موسیقی در خانه موسیقی در ارتباط با وزارت ارشاد بود.
البته این مسائل چیزی نبود که در این دوره شروعشده باشد بلکه مدتها پیش شروعشده بود. اما این دوره دیگر، دورهای بود که اهالی موسیقی تحملشان تمام شد و جلوی این مسائل ایستادند. این بهترین فرصت برای دولت تدبیر و امید بود که بیاید این مساله را حل کند. بیاید حسن نیت و استقلال عمل از خودش نشان بدهد و واقعاً به این شکایات رسیدگی کند که اگر میکرد بهترین چهره را از خود بهجا میگذاشت. اما از این فرصت طلایی اصلاً نتوانست به نفع خود استفاده کند که هیچ، آن را بدتر هم کرد و موضع موزیسینها را نسبت به دولت مخدوش کرد و نمره منفی در کارنامه دولت بهجا گذاشت.
مسئله خانه موسیقی حل نشده باقی ماند. حالا اعتراضات ما تا حدی در عملکرد خانه موسیقی اثر گذاشت و یکی دو نفر از اعضای هیات مدیره قبلی در این دوره دیگر کاندیدای هیات مدیره نشدند. حتی آقای نوربخش اعلام کرد که بههیچعنوان کاندیدای مدیرعاملی نخواهد شد و این سمت را دیگر نمیپذیرد. اما باز دیدیم که دوباره به عنوان مدیرعامل خانه موسیقی انتخاب شد. این واقعا ضعف بزرگی برای جامعه موسیقی است که هیئت مدیره نهاد صنفیاش بیاید بعد از این همه حرف و حدیث اعلام کند که هرچه میگردند کسی را به شایستگی آقای نوربخش پیدا نمیکنند. یعنی خانه موسیقی که ادعا میکند ۱۵ هزار عضو دارد، هیئت مدیرهاش نتوانسته حتی یک نفر از این ۱۵ هزار نفر پیدا کند که به اندازه ایشان شایسته این مسئولیت باشد؟ این که دیگر توهین به جامعه موسیقی است. چطور میشود این را تعبیر کرد؟ یا وضعیت جامعه موسیقی واقعا تا این حد فاجعهبار است که در آن قحط الرجال است یا هیئت مدیره نهاد صنفیاش آن قدر بصیرت ندارد که بتواند از بین ۱۵ هزار عضو یک فرد شایسته برای این مسئولیت پیدا کند. در هر دو صورت جامعه موسیقی بازنده است.
بسیار دقیق و عالی!
دیدگاه شما