رسانه نوا – وقتی قرار است وضعیت کنسرتی را بررسی کنیم پیش فرضهایی را در نظر میگیریم که در بیشتر موارد یکسان هستند. برای نمونه در تحلیل یک اجرا اصولاً گروه را با خودش مقایسه میکنیم؛ به این معنا که موسیقی گروه را بررسی نمیکنیم چراکه این کار باید در تحلیل آلبوم یا موسیقی گروه انجام شود. پس در مورد کنسرت گروه «ماینس وان» هم فرض میکنیم حاضران در کنسرت و یا خوانندگان این متن از پیش گروه را میشناسند و با قطعاتشان آشنا هستند؛ حالا با این پیش فرض آیا کنسرت برایشان دستاوردی داشته یا خیر؟ کنسرت نسبت به آنچه از این گروه میدانیم با کیفیت بوده است؟ البته برای شناخت نسبی کمی هم از ماینس وان میگوییم تا این متن برای آنها که گروه را نمیشناسند اندک جذابیتی داشته باشد.
پرده دوم
بیش از ۱۰ سال از فعالیت اعضای گروه ماینس وان میگذرد. آنها در تاریخ دوم و سوم بهمن بالاخره به صورت رسمی در ایران روی استیج رفتند. ماینس وان که دو آلبوم غیر رسمی یعنی «حس لعنتی» و «گوزنهای شمالی» را در کارنامه داشتند دو سال پیش توانستند آلبوم «علم باران» را به شکل رسمی منتشر کنند؛ آلبومی که طرفدارانشان را راضی نکرد و البته که کمتر شنیده شد. ماینس وان اخیراً هم آلبوم جدیدشان به نام «برای زندگی» را منتشر کردند. آنها هم مثل بسیاری از گروههای مهم راک، مشهدی هستند و آنقدر دوام آوردند که شاید خیلی دیر اما توانستند به آرزویشان یعنی اجرا در کشورشان (و نه شهرشان) برسند.
در برخورد اول با موسیقی راک طرف هستیم اما سخت میتوان به همین یک کلمه بسنده کرد. آنها از آلترنیتو راک تا پاپ راک استفاده میکنند و از آلترنیتیو متال هم سر در میآورند. اصولاً به نظر میرسد تحت تاثیر گروههایی مانند Tool هستند. صدای گروه جای خالیِ نوعی راک را در موسیقی ایران پر میکند و هنوز هم تا حد زیادی این گزاره صادق است. شاید بیراه نباشد اگر بگوییم زمانی که بیشتر گروهها هارد راک میزدند آنها به دنبال راه دیگری رفتند.
به راحتی میتوان صدای هر دو خواننده یعنی حامد مبرز و سیامک بغدادی را دوست نداشت اما دلیل چیست؟ مشکل قطعاً فنی نیست چراکه حتی اگر گاهی فالش میخوانند این اتفاقی نیست که مخاطب را به کلی پس بزند. فالش خواندن در راک اتفاق میافتد و حتی در برخی موارد تبدیل به اساتیل میشود. اما آنچه میتواند به راحتی برای همیشه مخاطب را از ماینس وان بیزار کند لحن صدای خواننده است. این لحن دقیقاً ساختگی است و بیشتر خوانندههای راک برای خودشان لحن خاصی طراحی میکنند یا به شکل ناخوداگاه از آن استفاده میکنند.
برای نمونه صدای آرش سبحانی جنسی دارد اما وقتی میخواند لحنی دارد که میتوان ادایش را در آورد. او این لحن را از مارک نافلر وام گرفته اما مگر مارک نافلر وقتی حرف میزند آن لحن را دارد؟ از آن مهمتر مارک نافلر هم لحنش را با کمی تغییر از باب دیلن وام گرفته است و البته که دیلن هم چنین روشی برای ادا کردن کلمات را برای خودش درست کرده و این لحن مادرزادی نیست. نمونههای زیادی هم هستند که چنین گزارههایی برایشان صادق است؛ کاوه آفاق نمونهی خوبی است. اگر به اصطلاح لحن یا کاراکتر خاصی که یک خواننده برای ادا کردن کلمات انتخاب کرده را دوست نداشته باشیم دقیقاً حرف از سلیقه میزنیم. حالا ممکن است ماینس وان یا هر گروه دیگری در سلیقه برخی بگنجد و برای برخی دیگر خیر. این موضوع به هیچ عنوان ربطی به کیفیت اجرا ندارد؛ مثل اینکه که شما رنگ نارنجی را برای لباس دوست ندارید و در این صورت دیگر فرقی نمیکند جنس یا مارک آن لباس چیست. اما اگر آن رنگ را بپسندید پس از آن میتوانید در مورد کیفیتش تحقیق کنید. چنین موضوعی فقط هم در رابطه با صدای خواننده مطرح نیست و ممکن است المانهای سلیقهای دیگری هم شما را از حرکت به سمت گروهی پس بزند اما درجه و میزانش در یک گروه خواننده محور کمتر است.
پرده اول
به عنوان کسی که با وکالهای ماینس وان اصلاً ارتباط خوبی نداشتم و همین باعث میشد آلبومهایشان را دوست نداشته باشم، فقط به واسطه اینکه در جریان باشم به کنسرتشان رفتم. در ابتدا هم با توجه به گاردی که داشتم دلیل مناسبی برای شاکی بودن پیدا کردم؛ مگر گیتاریست اصلی گروه راک روی صندلی مینشیند؟ پریشانی بر سر پریشانی آمده بود. قطعه اول که اجرا شد استاندارد را داشت اما پس از تمام شدنش چراغ ها روشن شد و خواننده با مخاطبان حرف زد. دلیل دیگری پیدا کرده بودم که در چند دقیقه آتی سالن را ترک کنم؛ خواننده باید بخواند و نه اینکه دائماً با مخاطبان حرف بزند. اما با اجرا دو قطعه دیگر همه چیز عوض شد. متوجه شدم همه چیز سرجایش قرار دارد. صدای تمام سازها به اندازهی کافی بود و این برای کنسرت راک در ایران اتفاقی کم نظیر است. رامین مظاهری که پیش از فقط میکس و مستر و ضبطش برای آلبوم گروه «بادزنگ» را تحسینش میکردم نشان داد در صدابرداری اجرای زنده حرفهای محکمی برای گفتن دارد.
از طرفی با مخاطبانی روبهرو شدم که تمام قطعات (به جز قطعات آلبوم آخر) را حفظ بودند و با گروه میخواندند. اتفاقی که اصولاً در کنسرتهای پاپ میافتد و مخاطب آنقدر خواننده مورد علاقهاش را دوست دارد که تمام اشعارش را حفظ است. موسیقی راک برای مخاظب در ایران بیشتر ماجراجویی است. کمی شنیده و باقی را در اجرا میشنود. به دلیل کمبود اجراهای راک بسیاری از مخاطبان به صرف شنیدن ژانر مورد علاقهشان در ایران، برخی کنسرتها را بدون اطلاع کافی انتخاب میکنند. اما مخاطبی که در کنسرت ماینس وان حضور داشت به شکل ویژهای گروه را میشناخت و با آثار آشنا بود.
ماینس وان در اجرای زنده بسیار جذابتر از آلبومهایش ظاهر شد، حس و حال اشعار را بهتر منتقل کرد. آنها در اوج هماهنگی بودند و کمتر اشتباهی بین گروه رخ داد. اعضایی که هرکدام کارشان را به شکل ایده آل انجام دادند؛ مسعود فیاض زاده، سیامک بغدادی، علی باغفر، سعید فیاض زاده، حامد مبرز و شهرام شقایق. البته گیتاریستی که در ابتدا از نشستنش عصبانی بودم در نهایت متحیرم کرد. شاید مسعود فیاضزاده تکنیکیترین گیتاریست ایران نباشد اما باید گفت بالاترین درک را از ریتم گیتار نواختن در یک بند آلترنیتیو دارد. گیتاریستی که بعد از سالها انتظار برای سولونوازی هیجان زده نمیشود.
البته فراموش نکنیم خوانندگان هم با حرکتهایشان صحنهداری قابل قبولی انجام دادند. همچنین ویدئو آرتهای علی اظهری و نورپردازی اگر چه برای تمام قطعات طراحی نشده بود اما به شخصیت بصری اجرا کمک کرد. درنهایت کنسرت ماینس وان یک پله بالاتر از اجراهای زنده موسیقی راک در ایران بود و فارغ از کمترین عیب و نقص، در چارچوب خودشان.
دیدگاه شما