رسانه نوا – باب دیلن در حالی که ۵۶ سال از انتشار اولین البومش میگذرد، ۷۷ ساله شد. او بدون اینکه حنجره آنچنانی داشته باشد و یا اینکه سازی را خیلی خوب و عالی بنوازد، یکی از بزرگترین افسانههای زنده هنر در دنیاست.
بیش از ۱۰۰۰ عنوان کتاب درباره او نوشته شده است که اغلب آنها کتُب پژوهشی هستند و البته این کتابها برخلاف ایران پیش از نوبل بردن باب دیلن نوشته شدند. حتی درباره تاثیرات او بر قوانین حقوقی هم کتاب پژوهشی منتشر شده است.
باب دیلن با آن صدای گرفته و به اصطلاح «تو دماغی» یکی از تاثیر گذارترین موسیقیدانهای قرن بیستم محسوب میشود؛ مردی منزوی از معاشرت و غیر قابل پیشبینی . دیلن مهمترین چهره در جدی شدن متن (لیریک) در موسیقی عامه پسند است. یعنی اغلب آنها که اهل موسیقی هستند، توانایی اصلی او را در ترانه سرایی میدانند. با این همه از سال ۲۰۱۲ و بعد از آلبوم «طوفان» تا کنون هرچیز تازهای که از او منتشر شده است، بازخوانی ترانههای قدیمی است. در سال گذشته میلادی آلبومی با عنوان «سه گانه» منتشر کرد. در قالب ۳ سی.دی ۳۰ ترانه از دهه ۱۹۲۰ تا ۱۹۶۰ را بازخوانی کرد تا باعث شود این ترانهها که اغلبشان مهجور بودند دوباره موضوع بحث و نظر شوند.
او رهرو خلف نامداران فولک است؛ وودی گاتری،پت سیگرو … و جون بائز که نقش بسیار مهمی در مطرح شدن باب دیلن داشت. درست که دیلن گیتار الکتریک به دست گرفت و تبدیل به بنیانگذار سبک فولک-راک شد و بعدها بلوز غلیظ مکتب شیکاگو (با هم در مسیر زندگی) و مایههایی از سویئنگ جز(مدرن تایمز) را هم تجربه کرد حتی بعضا در برخی از آثار دهه ۱۹۸۰اش گذری هم به پرگرسیوراک داشت اما آبشخور او به عنوان یک هنرمندِ خطابهخوان به موسیقی فولک باز میگردد. با زیرکی و برای اینکه خودش را در مفاهیم سیاسی و اجتماعی خلاصه نکند، راهش را از کسانی مثل جون بائز و پیت سیگر جدا کرد که تمام هدفشان از موسیقی مبارزات اجتماعی برای آزادی و برابری بود. دیلن ترجیح میداد به جای اینکه او را مصلح اجتماعی و یا موسیقیدان معترض بدانند، یک هنرمند عاصی باشد که هرجا و به هر شکلی که میخواهدمیرود و البته ترجیحش این بود که بسیاری از جاها نرود. دلبستگیهای ادبی، سادگی موسیقی و تلخی کلام را ازقهرمانان فولک الهام گرفته ولی راه متفاوتی رفت. تا این میزان تفاوت داشتن برای او امتیازی غیر قابل انکار محسوب میشود.
رفتار عجیب و بحث برانگیر او در مورد نوبل یک نمونه از کنشها و واکنشهای او بود که بارها در بزنگاه مختلف اتفاق افتاد. به ووداستاک نرفت، ووداستاکی که مهمترین رویداد موسیقایی ضد جنگ در دهه ۱۹۶۰ بود و بیماری و مشکلات اینگونهای را بهانه کرد. در دهه ۱۹۸۰ به دیدن پاپ رفت. کمتر کسی تصور میکرد که از باب دیلن چنین حرکتی سر بزند تا آنجا که دین خود را از یهودیت به مسیحیت تغییر داد. سالی که به او اسکار بهترین تک آهنگ فیلم تعلق میگرفت به مراسم اسکار نرفت و تنها کسی بود که اسکار برای اهدای جایزه به محلی که او حضور داشت رفت! (او در استرالیا کنسرت داشت و تصاویر او به شکل زنده در سالن برگزاری مراسم پخش شد. ) نوبل را با دست پس زد و با پا پیش کشید و دست آخر هم گفت به دلیل گرفتاری نمیتوانم در مراسم اهدا جایزه حضور داشته باشم (حتی نگفت که گرفتاری چیست) و پتی اسمیت را راهی کرد تا ترانه مشهور «باران سختی خواهد بارید» را برای نوبل اجرا کند. جالب اینکه خودش با اسمیت تماس نگرفت و تمام این کارها را فرزندش انجام داد! و در آخرین حرکت عجیب و غریبش چندی پیش کمپانی نوشیدنی خودش را به راه انداخت و بخشی از نام یکی از مهمترین ترانههای ضد جنگش را بر روی نوشیدنی گذاشت؛ « دروازههای بهشت» از ترانه «تق تق می کوبم بر دروازههای بهشت» که اولین بار برای فیلم «پت گرت و بیلی دِ کید» ِ سام پکینپای فقید خوانده بود. ترانهای که به عنوان مانیفستی علیه جنگ ویتنام و به طور کلی «جنگ» بارها و بارها بازخوانی شد. از جمله هنرمندان و گروههایی که این قطعه رابا بازخوانی کردند میتوان به این اسامی اشاره کرد: اریک کلپتون، گانزن روزِز، جری گارسیا، کت پاور، الویس کاستلو ،برایان فری و …. حالا عنوان این ترانه اعتراضی را که صدها بار بازخوانی شده به روی یک نوشیدنی الکلی چسباند. چه هدفی را دنبال میکند؟
باب دیلن افسانه زنده است. در ۱۵ سال اخیر هر آلبومی منتشر کرده، به طرز اغراق آمیزی از جانب منتقدانی برجسته ستایش شده است. تمام کارهای دهه ۱۹۶۰ او بارها مورد بازنگری قرار گرفتند. با انبوهی از مثل جوایز نوبل ادبی، پولیتزر، اسکار، گرمی و … آثار او همچنان محل بحث و تحلیل است ولی خودش حتی بیشتر از آثارش اهمیت دارد. چگونه یک هنرمند میتواند ۶ دهه کار کند و ۶ دهه جذاب و اگزوتیک باقی بماند و پر فروشترین اثارش متعلق به دهه ششم و هفتم زندگی او باشند؟
دیدگاه شما