روایت رضا والی از تضاد ایرانی-امریکایی

رسانه نوا – موسسه خانه هنر خرد آلبوم‌های «سُرنا» به آهنگسازی رضا والی، آهنگساز برجسته ایرانی مقیم امریکا و «نایی» اثر هوشمند عبادی را طی مراسمی عصر چهارشنبه هفته گذشته رونمایی کرد. «سرنا» اثر سوم از مجموعه پارتیتورخوانی است که در آن پارتیتور آثار کنار نسخه صوتی هم منتشر می‌شود و «نایی» هم آلبوم دوازدهم از مجموعه احوالات شخصی است.


در مراسم رونمایی از آلبوم «نایی» دو نوازنده آلبوم (هوشمند عبادی و حسین الله‌دادیان) حضور داشتند و چند دقیقه‌ای برای علاقمندان حاضر در مجموعه لاجوردی بداهه نوازی کردند. هوشمند عبادی از نوازندگان ممتاز موسیقی کلاسیک ایرانی است. او سابقه همکاری طولانی مدت با گروه شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی را هم در کارنامه خود دارد این اولین اثر شخصی او محسوب می‌شود. مجموعه احوالات شخصی به همت علی صمدپور (مدیر هنری موسسه خانه هنر خرد) راه اندازی شد که به هنرمندان مستقل (و اغلب جوان) فرصت انتشار اثر با حال و هوای شخصی آنها می‌داد. تمام این ۱۲ آلبوم اولین آثار مولفانشان هستند که طی ۶ سال گذشته به مرحله انتشار رسیدند. سهیل پیغمبری، امیری دارابی، سپیده مشکی و سیاوش روشن از جمله هنرمندان صاحب اثر این مجموعه هستند.

بعد از «نایی» نوبت به رو نمایی از «سرنا» اثر رضا والی رسید. رضا والی موسیقیدان برجسته ایرانی که سال‌هاست خارج از ایران زندگی می‌کند توسط یک پیام تصویری نکاتی را درباره آثاری از او که در این مجموعه منتشر می‌شود را متذکر شد. در این اثر سه قطعه از رضا والی منتشر شده است. چالش مهم والی برای اجرای این قطعات یافتن نوازنده توانا و ساختن ترومپتی بوده است که توانایی اجرای این قطعات با فواصل ایرانی را داشته باشد. سخنان والی به خوبی موضوع را تشریح می‌کند:

والی : تضاد اندوهگین

ابتدا تشکر می‌کنم از کسانی که باعث انتشار این اثر در ایران شدند؛ از آقای علی صمدپور به خاطر تمام زحماتی که برای این پروژه کشیدند از صمیم قلب تشکر می‌کنم. آقای صمدپور از همان بار اول که با من تماس گرفتند با دقت و جدیت پروژه را دنبال کردند. از خانم صادقی و دوستانی که کارهای گرفیکی را انجام دادند هم تشکر می‌کنم همچنین از آقای رضا رضایی که ترجمه متن انگیسی را انجام دادند.

این مجموعه شامل سه اثر من هست که با عنوان آوای کهن یا خوشنویس شماره ۱۳ ،سُرنا؛ آوازهای محلی (مجموعه شماره ۱۷) و قطعه «مرگ آوا».
آوای کهن سیزدهمین اثر از مجموعه تحت عنوان کلی «خوشنویسی» هست که تمام آن قطعه‌ها بر اساس سیستم دستگاه-مقام یعنی نظام مدال موسیقی ایران بنا شده است. آوای کهن برای ترومپتِ میکروتونال و ارکستر در سال ۱۳۹۲ نوشته شده است. این قطعه برای ترومپت نواز خارق‌العاده ارکستر سمفنویک پیتسبورگ آقای نیل برنستین ساخته شد. برای این قطعه، ترومپت میکروتونال در سال ۱۳۹۲ در بوستون توسط شرکت آزمون میوزیک (Osmun Music) ساخته شد. این ترومپت چهار پیستون دارد (یکی بیشتر از ترومپت‌های معمولی) و این پیستون چهارم نت را به اندازه یک چهارم پرده پایین می‌آورد. این ترومپت قادر است که ۲۴ ربع پرده در یک اوکتاو بنوازد و به این ترتیب توانایی نواختن تمام ربع پرده‌های موسیقی ایرانی را دارد. تمام عناصر بنیادین این اثر لحن، ملودی، ریتم، فرم و پلی‌فونی همه از نظام موسیقی مدال ایرانی یعنی نظام دستگاه-مقام اخذ شده است.

سُرنا؛ آوازهای محلی (مجموعه شماره ۱۷) ، همانطور که از نامش پیداست، هفدهمین مجموعه از آوازهای محلی ایران است. از سال ۱۳۵۶ مشغول ساختن آثاری بر اساس موسیقی محلی هستم. این اثر یکی از آن مجموعه است. اصل این اثر را من برای سازهای بادی ایرانی ساختم و بعدها من نسخه دیگری برای ترومپتِ میکروتونال و آنسامبل نوشتم. این نسخه ضبط و در این مجموعه ارائه شده است.

قطعه «مرگ آوا» در سال ۱۳۷۰ نوشته شده است. این قطعه را به یاد پدر عزیزم آقای ابراهیم والی نوشتم که سال ۱۳۶۳ فوت کردند. ملودی‌هایی سلو ویلن در این اثر که مثل شیون بی‌امان است در واقع نشان دهند بیان برون گرایانه صلح در فرهنگ ایران است. هارمونی‌هایی که ارکستر زهی می‌نوازنده که خیلی آرام و خفته است به فرهنگ برون گرایانه غم و اندوه در غرب اشاره دارد. به تعبییری این اثر هم پوشانی احساس غم در دو فرهنگ متضاد ایران و غرب است.
***
بعد از سخنان والی آروین صداقت کیش منتقد و پژوهشگر موسیقی سخنانی را درباره والی و این مجموعه ایراد کرد. صداقت کیش درباره اهمیت رضا والی و این مجموعه اینگونه سخن گفت:

صداقت کیش: آموختن گرامر به جای حفظ کردن جملات

بعضا اتفاق‌هایی دیر رخ می‌دهد و آثاری دیرشنیده می‌شود. آقای والی، ۵۰ سال است که به شکلِ حرفه‌ای کار می‌کند و باید فعالیت‌های دوران دانشجویی‌اش را نیز به آن اضافه کرد با این حال در ایران خیلی کم شنیده شده است و تنها کسانی که موسیقی را به شکلِ بسیار حرفه‌ای دنبال می‌کنند، برخی از آثارِ ایشان را شنیده‌اند. او در این سال‌ها تجربه‌های بسیاری انجام داده که ما به آنها دسترسی نداشتیم یا آنچه به دست‌مان رسیده، کیفیتِ خوبی نداشته است؛ این مساله از آنجایی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که به این نکته توجه کنیم که به نظر نمی‌رسد این آثار تا سال‌های متمادی امکانِ‌ اجرا در ایران را نیز داشته باشند و همین ارزشِ اتفاقی که موسسه «خانه هنر خرد» رقم زده است را بیشتر می‌کند. این انتشارات برای اولین بار اثری با اجرای بسیار خوب از آهنگسازی را منتشر کرده که مدت‌ها آهنگسازی ‌کرده و در ایران کار رسمی به ندرت از او شنیده ‌شده است و کار مهم‎تری که انجام شده انتشار پارتیتور اثر در کنار موسیقی آن است. دسترسی به نت‌های یک اثرِ بزرگ، برای کسانی که در موسیقی کار جدی می‌کنند؛ شبیه یک رویاست. با شنیدنِ اثر، مخاطبِ حرفه‌ای شاید‌ چیزهایی متوجه شود؛ اما در کار آهنگسازان بزرگ ظرافت‌هایی هست که تنها با خواندن و دیدنِ پارتیتورها می‌توان به آنها دست یافت.

بخش اول از آوای کهن فضایی بر اساس موسیقی ایرانی دارد و با قدرت تمام به شما یادآوری می‌کند که این اثر از یک سو، از تلاشِ آهنگسازی برآمده که آموزش‌دیده‌ی سنت موسیقی کلاسیک غربی است (والی در ایران هم آن سنت را آموزش دیده است) و از طرفِ دیگر آن مفهوم موسیقی ایرانی را به خوبی درک کرده است؛ در واقع این اثر تلاش یک آهنگساز بزرگ و توانای ایرانی‌الاصل است برای اینکه با مفهومِ امروزی موسیقی ایرانی همگام شود؛ اما آن مفهوم امروزی چیست؟ روزگاری اگر هر آهنگساز آموزش دیده‌ی موسیقی کلاسیک غربی می‌خواست قطعه‌ای بسازد که نشانی از موسیقی ایرانی داشته باشد یا یک حالت کلی از موسیقی ایرانی را در قطعه‌اش القا می‌کرد یا سراغ ملودی‌های آشنا برای تنظیم می‌رفت و چیزهایی از این قبیل. بنابراین به شکلِ مستقیم ورود کردن به دلِ ذخیره موسیقی‌های ایرانی و استفاده از فیگورهای ملودیکِ موسیقی ایرانی (به زبان ساده ؛ سراغ دستگاه رفتن) بخشی از تجربه‌های گذشته نیست. آنانی که موسیقی‌های آهنگسازان ایرانی که با زبان کلاسیک غرب کار می‌کردند را شنیده‌اند؛ به این نکته اشاره دارند که این گروه آهنگسازن سراغ چنین چیزهایی نمی‌رفتند؛ اما آقای والی تلاش کرده تا این کار را انجام دهد و به همین خاطر موسیقی او امروزی‌ شده است.ما از حدود چهار دهه پیش به این سمت رفتیم که این زبان را یاد بگیریم و با آن آهنگ بسازیم و حالا این اثر، تلاشِ بدیعی در این زمینه است .در قصعه‌ی دوم هم این مساله را مشاهده می‌کنیم.

در قطعه‌ی سوم این مساله کمتر است چون همانطور که آقای والی گفتند، آن یک قصه‌ی جداگانه دارد؛ اگر روی قطعه‌ی دوم تمرکز کنیم؛ متوجه می‌شویم این گرامر برای حرف‌زدن بسیار سخت است؛ به خصوص برای کسی که در آن گرامر نفس نکشیده است؛ اما رضا والی تلاش کرده تا این گرامر را درونی کند و با آن آهنگ بسازد. او در «آوای کهن» مستقیم به برخی گوشه‌‌ها اشاره و با آن فیگورها و جمله‌ها بازی می‌کند و در عینی حال چیزی از خودش هم در آنان بیان می‌کند. این کارِ راحتی است که شما چند جمله را عینا بیاورید و بگذارید میان کاری که در حال نوشتن آن هستید. این روزها هم بسیار کسان، این کار را انجام می‌دهند؛ اما کارِ‌ دشواری است که شما بتوانید از آن ساختار، گرامر زبان برای خود استخراج کنید و از این گرامر آن قطعه در بیاورید و آقای والی این کار را به درستی انجام داده است؛ شما ممکن است یک زبان را فراگیرید و جمله‌هایی از آن را نیز بتوانید بیان کنید؛ اما نوشتنِ انشا از آن کارِ‌دشواری است که آقای والی به درستی آن را انجام داده است.

رضا والی حالا ۶۶ ساله است و از ده سال پیش این روند را شروع کرده است. ایشان خیلی تلاش عجیب و غریبی کرده است؛ چون معمولا آدم‌ها در این سن و سال معمولا راهشان را عوض نمی‌کنند و سراغ تجربه‌ای تا این حد ترسناک و دشوار نمی‌رود. باید به ایشان تبریک گفت.
***
مانی جعفرزاده، آهنگساز و مدرس نیز دیگر سخن‌رانِ این مراسم بود. جعفرزاده با اشاره به موضوع مهاجرت در سال‌های انقلاب در سخنانش اهمیت مهاجرت در شکل گیری زبان موسیقایی والی را واکاوی کرد.

مانی جعفرزاده: خلاقیت در گرو محرومیت

رضا والی متعلق به نسلی از هنرمندان ایرانی است که به لحاظ دیده شدن و شناخته شدن بسیار محروم هستند. نسل پیش از او و هنرمندانی چون حنانه و سنجری و بعدتر از آنان کسانی چون فریدون ناصری و احمد پژمان در یک وقت گشاده‌ی تاریخی این فرصت را پیدا کردند که دیده و شنیده شوند.

نسل بعدتر نیز از دهه‌ی ۷۰ به بعد تا حدودِ زیادی دیده شدند؛ اما رضا والی متعلق به نسلی است که بلوغ هنری‌شان بی‌درنگ مصادف با انقلاب ‌شد و بخش وسیعی از این هنرمندان مهاجرت کردند. «هنرمندِ مهاجر» به خصوص در جهان سوم، پیوسته در یک محرومیت دایمی زندگی می‌کند. او هم از مبدا خودش دور است و به همین خاطر در آنجا دیده و شناخته نمی‌شود و هم در جایی که سفر کرده به اندازه‌ی کافی جدی گرفته نمی‌شود؛ این مساله فقط مربوط به موسیقی نیست؛ ما در سینما هنرمند بسیار مهمی چون سهراب شهید ثالث را داریم که نه در ایران چندان کسی او را می‌شناسد و نه در خارج از کشور، این اتفاق درباره‌ی رضا والی هم به همین شکل رخ داده و به همین خاطر است که ما با یک آرتیست بسیار مهم وبه‌رو هستیم که در یک برهه‌ی‌ پیچیده‌ی تاریخی به یک بلوغ هنری رسیده و حالا در نقطه‌ای قرار دارد که در آستانه‌ی ۷۰ سالگی کسانی از نسل‌های بعدی دارند سعی می‌کنند به او رجوع و آثارش را پیدا کنند.

از سال‌های ۵۷ تا حدود ۷۵، سال‌های سکوت موسیقی در ایران است. اما این بدان معنا نیست که هنرمندی در این دوران فعالیتی نکرده، بلکه سال‌هایی است که هنرمندان مهاجرت کرده‌اند. هنرمند مهاجر ناگزیر است از ریشه‌های خودش تغدیه کند مثل هر هنرمند دیگری و هم ناگزیر است که خودش را در جهان دیگری که حالا در آن قرار دارد، معرفی کند و والی این مساله را در آثارش به خصوص «سرنا» به خوبی انجام داده است؛ اثر اولی که در این مجموعه شنیده می‌شود، یک اتفاق فوق‌العاده شگفت‌انگیزی است. اگر به ترومپتی که در این اثر شنیده می‌شود، رجوع کنیم، می‌بینیم این ترومپت در تعزیه‌ی ما بسیار استفاده شده است و ما این فضا را بارها در این موسیقی شنیده‌ایم و هیچ جچیز عجیب و غریبی نیست؛ اما او در جایی زندگی می‌ند که نوازنده‌ی ترومپتی که بتواند این فضاها را بنوازد وجود ندارد؛ در ترومپت عملا نت‌خوانی وجود ندارد به عبارتی نوازنده در ساز می‌خواند؛ حالا خواننده‌ای که در بافت تعزیه رشد کرده باشد بارها این آوازها را خوانده است (مثلا در بیات ترک یا شور)؛ اما نوازنده‌ی ترومپت آمریکایی که اتفاقا اعجوبه‌ی حیرت‌انگیزی است این فضاها را نشنیده؛ پس والی ناگزیر است برای نوازنده‌ای که این جور آوازخواندن را بلد نیست، ترومپیتی جدید به شیوه‌ی غربی درست کند.

اگر رضا والی در ایران زندگی می‌کرد؛ به وجودآوردنِ این ترومپت اصلا ضرورتی نداشت؛ اما او ناگزیر به یک اختراع جدید شده است چون هنرمندی مهاجر است و جهان سومی پس باید مفهومی را از جای دیگری بیاورد و ابزار جدیدی برای آن درست کند تا آن مفهوم را منتقل کند. در چنین موقعیتی به نظرم بیش از هر چیز، بلوغ والی حیرت‌انگیز است و او را بدل به یکی از مهم‌ترین آهنگسازان ایران می‌کند که ما تازه داریم او را کشف می‌کنیم.

علاوه بر تکنیک خارق‌لعاد،ه، شعور عمیق و سواد زیادی که آهنگسازِ این اثر دارد، تلاش او برای خلق چنین اثری اهمیت دارد. اگر این اجرا توسط نوازنده‌ی درخشان امریکایی اجرا نشده بود ما این قطعه را نمی‌شنیدم؛ چون هیچ نوازنده‌ای ترومپی در ایرانی وجود ندارد تا بتواند این قطعه را بنوازد.

ما با هنرمندی روبه رو هستیم که یک بار این فرهنگ را ترجمه کرده و به امریکا می‌برد و دوباره آن را ترجمه کرده و به فرهنگ خودمان می‌آورد. این رنج بسیار پرستایش و تلاش بسیار حیرت‌انگیزی است که تنها از یک جانِ سخت می‌آید؛ آن هم توسط هنرمندی که پیوسته انکار شد و سکه‌ی خردش در دستش ماند و در آستانه ۷۰ سالگی با جهاد کردن، خودش را معنا کرد و از پسِ حصارِ قطوری معنای خودش را به ما رساند.

انتشارِ این اثر در شرایط فرهنگی کنونی مثل کاشتنِ نهال در دلِ کویر دانست اما به قول تارکوفسکی اگر نهالی با عشق وسطِ کویر کاشته شود، شاید روزی سبز شود.
***
رضا والی آهنگساز ایرانی مقیم امریکا در حال حاضر استاد دانشگاه کارنگی ملون است. از او آثار بسیاری منتشر و اجرا شده است. از جمله ارکسترهای شاخصی که آثار او را نواختند می‌توان به کوارتت مشهور «کرونوس» ، ارکستر سمفونیک پیتسبورگ، گروه «نوازندگان معاصر سیاتل»،ارکستر سمفونیک ممفیس و … اشاره کرد.

مجموعه سی.دسی و کتاب پارتیتور «سرنا» توسط موسسه «خانه هنر خرد» منتشر و در فروشگاه و کتابفروشی‌های قابل تهیه است.

دیدگاه شما

جدیدترین رویداد موسیقی

0
روز
12
ساعت
31
دقیقه
10
ثانیه

محسن ابراهیم زاده

محل برگزاری: سالن میلاد نمایشگاه بین المللی

0
روز
12
ساعت
31
دقیقه
10
ثانیه

ناصر چشم آذر

محل برگزاری: مرکز همایش های برج میلاد

0
روز
12
ساعت
31
دقیقه
10
ثانیه

رضا صادقی

محل برگزاری:

0
روز
12
ساعت
31
دقیقه
10
ثانیه

سیروان خسروی

محل برگزاری: مرکز همایش های برج میلاد