بیا بگو از طلوع فردا
دریچه آیی واکن از تماشا
به مژده با من بخوان دوباره
از آن بهاری که نیست رویا
خوشا به نام دیار خواندن
به پای ایران، صبور ماندن
به مردمش، از امید گفتن
به پرچمش بوسهای نشاندن
ایران ایران
تپش دل قرار جانم
ایران ایران
نام پاک تو بر زبانم
سحری می رسد دوباره به روشنای امید ما
سحری روشن از نفسهای عاشقان شهید ما
سحری از حضور، روشن
از افق های دور روشن
نورش از بارش امید و جانش از شادی تو و من
بیا بگو از طلوع فردا
دریچهای واکن از تماشا
به مژده بامن بخوان دوباره
از آن بهاری که نیست رؤیا
خوشا به نام دیار خواندن
به پای ایران، صبور ماندن
به مردمش، از امید گفتن
به پرچمش بوسهای نشاندن
ایران ایران
تپش دل قرار جانم
ایران ایران
نام پاک تو بر زبانم