من بهاره مکرم هستم متولد سوم اسفند…فارغ التحصیل رشته مهندسی نرم افزار.
خارج از چهار چوب ادبیات برای من درددلهایی مقفا.
شاعر ،ترانه سرایی ست که با رعایت قالبهای ادبیات قلم میزند.
در حقیقت نوشتن در خانواده ما موروثی بوده.پدر و مادر من دستی بر قلم دارند و من
هم در این فضا نوشتن رو آغاز کردم اما نوشتن ترانه در از زمانی شروع شد که خواهرم
ترانه مکرم وارد این عرصه شدند.
چرا من همیشه سپید مینوشتم و البته آرزو داشتم غزلسرا باشم .
خیلی ز یاد .اگر به حساب نسبت فامیلی نذارید من قلم ایشون رو خیلی دوست داشتم
و همین باعث شد شروع به نوشتن ترانه بکنم.
هنوز نه.
امیدوارم اولین مجموعه ترانه هام اجازه انتشار بگیره.اقداماتی انجام شده منتظر نتیجه
هستم.
تا سال گذشته من بیشتر برای خودم مینوشتم و شاید گهگاهی با لطف دوستان همکار
،ترانه ای جهت اجرا واگذار میشد اما از سال گذشته فعالیتم رو بصورت حرفه ای شروع
کردم.
محسن چاووشی،حامد حنیفی،کیوان تافته،امیر ارونقی،حامد محرابی و…
خوشبختانه ترانه یکی از بخشهایی بود که خیلی خوب پیش رفت و دوستان خوبی با
قلم های توانا هم وارد این عرصه شدند .البته باید بگم در چند سال اخیر متأسفانه چون
تعداد معدودی از دوستان دنبال کارهایی بودند که هزینه ای نداشته باشه خوب افرادی
هم به جمع ترانه وارد شدند که سطح ترانه هارو در حد یک احساس روزانه پایین آورند
وسیل کارهای مصرفی هم وارد بازار شد اما دوستانی که از ابتدا در کار بودند همچنان به
نوشتن کارهای خوب مشغولند.
متأسفانه تقاضا ، خیلی از دوستان با دیدن یک کارموفق (البته موفق چند روزه!) سعی
میکنند کاری مشابه تولید کنند تا به همون موفقیت برسند.خیلی از مخاطبین ما گله
میکنند که اینروزها هزاران کار با یک موضوع در ترانه فقط با جابجایی فاعل و مفعول و
ملودی مشترک هست.این بر میگردد به همان تقاضا.
مشکلات که زیاد بوده و هستند.متأسفانه قشر ترانه سرا یک اتحادیه یا یک انجمن واحد
ندارند.پشتوانه ای برای آینده ندارند .
من بیشتر دوست دارم ترانه ای بنویسم که زاییده حسم باشه.البته کارهای سفارشی
و روی ملودی رو هم انجام دادم وخوشبختانه مورد استقبال قرار گرفته .
بله اولین بار که از قالب سپید خارج شدم دوست داشتم غزل بنویسم ونتیجه این بیت
شد که نه غزل بود نه ترانه :
اشکی چکید وترانه جان گرفت
از خواندن ترانه بود که باران گرفت
حرفی نزد رفت و عاشقانه مرد
واینچنین افسانه پایان گرفت
دقیقاً ۱۵ سالگی بود و احساس کردم چقدر بازی با کلمات رو دوست دارم.
خیلی از دوستان هستند که من همیشه اشعارشون رو زمزمه میکنم انتخاب خیلی
سخته.اگر به حساب نسبت فامیلی نذارید خانم تر انه مکرم و خانم مهدیه عرب و آقای
علی بحرینی .
بله ،ترانه ای که حتی از دفتری که همیشه همراهم هست خارج نشد.
بله،معمولاًسوژه برام مهم هست اگر مأنوس بود حتماً قبول میکنم.
خیلی زیاد.ممکنه شما یک ملودی زیبا رو فقط تحت عنوان یک موزیک بی کلام گوش
بدید خیلی بپسندید و بارها وبارها هم تکرار کنید، اما همون ملودی اگر با یک ترانه غیر
مرتبط ویا حتی ترانه ای ضعیف همراه بشه شاید دیگه حتی به شنیدین برای بار دوم
راغب نباشید.
تاحدودی.من مدتی در خدمت استاد امید حجت نواختن گیتار رو آموزش دیدم و بعد هم
یک دوره سولفژ.
من نقاشی رو خیلی دوست دارم واگر ننویسم معمولاً در حال نقاشی هستم.
دیدگاه شما