میترسم پشت اون نقاب زیبا
تو نباشی
میترسم که دلم با این حقیقت رو به رو شه
برام نقش عاشق پیشه رو بازی کنی باز
میترسم که یهو برای من دست تو رو شه
مثل دیوونه ها چشمامو بستم
که حقیقتو نبینم
یک رازی پشت حرفاته که هنوزم من ازش
چیزی نفهمیدم…
ولی ای کاش اتفاق های زمونه جوری می افتاد
که یک روز میشد
حتی تو خواب هم شده آیندمو یک روزی
من از نزدیک میدیدم