رسانه نوا – با پرسشِ عجیبِ «چرا امروزه کمتر موسیقی خوب می شنویم» یادداشت را آغاز می کنم. اگر با موزیسینها یا مخاطبهای جدی تر موزیک، معاشرت موسیقایی داشته باشید، معمولا میشنوید که میگویند در زمانهای زندگی میکنیم که موسیقی سطحی پررنگ شده و سطح موسیقی افت کرده است درحالی که در گذشته آثار خیلی بهتری تولید میشد میشد. من معتقدم چنین دیدگاهی میتواند تا حدود زیادی اشتباه باشد چرا که روند تولید و به طور کلی بازار موسیقی کاملا تغییر کرده است. دنیای امروز دیگر مثل سی یا چهل سال پیش نیست و نمیتوانیم همان روند را پیش بگیریم . هرچند امروز دیگر نمونهای مثل بندهای King crimson یا YES را امروز نداریم اما باز هم نمیتوانم چنین قضاوتی کنیم.
در گذشته شکل نگاه به عنوان مخاطب با واسطه صفحه و سی دی و کنسرتهای بزرگ میبود. از دهه ۵۰ تا اواخر ۸۰ فرقی نمیکرد که موسیقی شما pop، Jazz یا contemrory است و تنها راه برای شما این بود که ستاره شوید و کارتان را را عرضه کنید. در آن دوره موزیسینها و موزیکهای مشهوری به عرصه آمدند. خیلی از آنها شاهکارهای زمان خود بودند مثل لدزپلین، بلک سبت، دیپ پرپل، کینگ کریمسون و … . این هنرمندان علاوه بر موسیقی خوبی که ارائه میکردند به شهرت هم رسیدند و به نوعی خوش شانسی هم آوردند. (البته اگر موسیقیهای کوچک آن دوره را در مثلا ایتالیا یا مجارستان که در آن دوره آنها هم چون امروزِ ما در دایره موزیک جهانی نبودند، در نظر بگیریم، آنها هم چیزی از مدلهای آمریکایی و انگلیسی خود کم نداشتند مانند:
Banco del Mutuo Soccorso, After Crying, Museo Rosenbach, Premiata Forneria Marconi,
امروزه قاعده بازار موسیقی عوض شده است. فصل ساخت موسیقی با این اندازه از مخاطب، کم کم به پایان می رسد و آن گروههای پرطمطراق جایشان را به گروه های کوچکتر و چه بسا بهتر میدهند. این گروههای کوچک به اندازه قبلیها مخاطب ندارند و نمیخواهند هم که داشته باشند. اما حضورشان در وسعت منطقه ای و جهانی بیشتر است. به طور مثال یک موسیقی خوبِ کم حاشیه می تواند در تمام شهرها ایران با ۵۰ الی ۴۰۰ مخاطب اجرا کند در حالی که موسیقی ای با مخاطب میلیونی فقط در تهران و شهرهای بزرگ قابل اجراست
به مورد اول بازمیگردم. موسیقیهای غنی ای امروزه تولید میشوند که چه بسیار از آن ها را نمیشنویم. خیلیهایشان از هر ده پروژه یکی را تبدیل به آلبوم میکنند و پیدا کردن همان یک آلبوم هم سخت است. تمرکز روی یک یا دو سبک وجود ندارد و مرزبندی سبک ها نیز تغییر کرده است. به همین دلیل هیچ واژه ای برای سِرچ کردنشان هم نمیتوان پیدا کرد.
در غرب کنسرتها و اجراهای این گروهها بسیار زیاد شده است و در نتیجه ماجرای فروش و ام پی تری و درگیری شرکتهای بزرگ با ناشرها و غیره حداقل برای موزیسینهای جدی، میرود که مرتفع گردد. برای آنها فستیوالهای منطقهای کوچکی وجود دارد که این گروهها سالی یک یا دوبار در آن اجرا میکنند. در نتیجه مردم خیلی از موسیقیها را در اجرای زنده میشنوند و همانجا هم آلبوم گروه را خریداری میکنند. در برخی کشورها ممکن است بالغ بر سیصد فستیوال برگزار شود که همان شکل منطقهای و کوچک را دارند..
حال باید دید که ما در این سیستم کجا قرار گرفته ایم. ما نه تنها انقدراز بازی خارجیم که میگوییم موسیقی خوب دیگر تولید نمیشود، بلکه درسِ تولید موسیقی را به شکلی که در دهه پنجاه یا شصت اتفاق می افتاد میخوایم ادامه دهیم این روش ممکن است برای داخل ایران جوابگو باشد اما اگر بخواهیم در دایره جهانی موسیقی نقش داشته باشیم احتیاج داریم تا رفتار نو را پیشه کنیم
کنسرت ها و اجراهایی که در ایران شاهد هستیم عموما به این شکل است که عده ای به سالن میآیند با لباسهای رسمی، موسیقی را گوش می کنند و با پایان آن هم به خانه هایشان می روند. این تلقی ما از کنسرت جدی است که خیلی هم عالیست و شکلی از استاندارد بالا را داراست. اما در عین حال می توانیم موسیقی جز و تجربی را در کافه ها اجرا کنیم. این هم به تعدد اجرا کمک میکند که هم به نفع مخاطب است و هم به نفع تولید کننده موسیقی
کنسرت های بزرگی که با لیبل – موسیقی جدی – برگزار میشوند، میتوانند تنها یک اجرا از یک گروه یا یک هنرمند باشند این کنسرت ها بازار سازی مهمی نمیکنند –یعنی باعث رونق بازار موسیقی از هر گروهی نمیشوند – و اگر بخواهیم همزمان شاهد کنسرت یک هنرمند خارجی مطرح باشیم باید یک تهیه کننده قدرتمند، آن هنرمند را با تمام هماهنگی ها و مسائل ارشادی به ایران بیاورد و دستمزدش را هم از جیب بدهد
کماکان پولی که مخاطب داخل ایران برای کنسرت می دهد با دستمزد هنرمند مطرح برابری نمی کند. درنتیجه این اجراها هر چند سال یک بار با کمکهای دولتی و موزیسینهای نه چندان جریان ساز برگذار میشوند.
راه دیگر این است که هنرمندان جهانی به شکلی متوجه شوند ایران فستیوال هایی دارد که آنها مخاطبهای جدی دارند و در این فستیوال ها میتوانند براحتی اجرا کنند . طبیعتا در این فضا آن ها هستند که قبل از اینکه کسی پیدایشان کند خودشان معرف خودشان خواهند بود
چند سالیست که به اشکال محدودی در ایران فستیوالهایی نه چندان هدفمند برگزارمیشوند. کسانی که در ایران مشغول برگزاری این فستیوالها هستند – با تمام زحمتی که میکشند هنوز توانایی و در برخی موارد صلاحیت برگزاری چنین فستیوالهایی را ندارند.
فستیوالهای دولتی هم که تکلیفشان معلوم است. اما یکی از فستیوالهایی که چندی پیش برگزار شد با نام شو آو هندز به نظرم بسیار به آن استانداردها نزدیک است. یکدست بودن هنرمندان از نظر نگرش موسیقایی و نوازندگی ساز پیانو. همچنین نوازنده صرف نبودنشان و کنتراست بین ایده های کلی. سر وقت بودن و غیره. رامین صدیقی در ادامه تلاشهای بی وقفه ای که برای موسیقیِ مولف در ایران میکند، توانست اولین دوره این فستیوال را راه بیاندازد که من امیدوارم این فستیوال بزرگتر شود و کسان دیگری هم بتوانند با این کیفیت فستیوال برگزار کنند
من اجرا چهار نوازنده را در این فستیوال دیدم که شنیدن قطعات این هنرمندان با یک پیانو که کانسپت اصلی فستیوال میباست باشد برایم عجیب و جذاب بود اما همزمان دنیاهای پر کنتراستی را برایم ساخت. من هیچوقت دیگر نمیتوانستم این تعدا پیانیست درجه یک را در کنار هم ببینم. از کشورها و سبکهای مختلف هنرمندانِ اروپاییِ مطرحی آمدند و با یک ساز آنقدر در ایده پردازی و پرفورمنس جذاب نواختند که همه را خیره کردند.
این از همان اتفاقاتیست که اگر شرکت های خصوصی موسیقی مثل هرمس و نه سیستم های دولتی که بودجه های کلان دارند و آدم های خوب و بد در آن مخلوط شده است؛ دنبال کنند قطعا پیشرفت خوبی حاصل می شود
فستیوال شو آو هندز برابر با فستیوالهای درجه یک در کشورهای اروپایی برگزار شد. و در عین حالی که وجهه بین المللی ایران را در موسیقی بهبود میدهد ، به هنرمندان خارجی هم نشان میدهد که در ایران هم میتوانند پول دربیاورند و هم مخاطبان جدی و جدیدی برای اجراهایشان بیابند.
دیدگاه شما