رسانه نوا – طی سالهای ۷۹، ۸۱ و ۸۳ اقدام به کسب مجوز برای آلبومهای خود میکند و هر سه بار با در بسته مواجه میشود. کسی که اواخر دهه هفتاد برای همیشه به تهران نقل مکان کرده گویا هیچ حامی و پشتیبانی در موسیقی ندارد ولی دست از تلاش بر نمیدارد تا در نهایت پس از یک دهه فعالیت سرانجام اولین آلبوم رسمی خود را منتشر کند. این قسمت کوچکی از زندگی نامه مهدی یراحی است که به مناسبت ۳۶ سالگی نگاهی به فعالیتهای اخیر او میاندازیم.
از همان زمانی که تیتراژ برنامه «شب شیشهای» با صدای مهدی یراحی روی آنتن صدا و سیما رفت، میدانستیم باید منتظر یک خواننده تاثیرگذار در موسیقی پاپ باشیم. هرچند پس از موفقیت تیتراژ «شب شیشهای»، یراحی خیلی دیر و با وسواس بسیار اولین آلبوم رسمی خود را منتشر کرد. یراحی پس از «منو رها کن»، سه آلبوم دیگر هم در دسترس علاقه مندان قرار داد که با نگاهی گذرا به هر چهار آلبوم، وسواس و البته سلیقه خوب این خواننده جنوبی را به راحتی میتوانیم لمس کنیم.
موسیقی جدی به هر قیمتی!
اگر به عنوان یک هنرمند نگاهی تجاری به موسیقی داشته باشید، کنسرت بهترین راه درآمد است. (اینکه نگاه تجاری به موسیقی تا چه اندازه درست یا غلط است موضوع مورد بحث نیست.) اما هرچه دقیقتر به ۴ آلبوم یراحی گوش میکنم بیشتر به ایدئولوژی «فرا کنسرتی» او پی میبرم. یک ایدئولوژی لایق احترام که موسیقی جدی و یا اصطلاحاً موسیقی متفکر به گوش مخاطب میرساند. این موسیقی عمدتاً با محوریت یک ترانه استخوان دار و با یک سوژه نو همراه است که ملودی در خدمت ترانه بوده و تنظیم تمام آنچه مخاطب نیاز دارد را به گوش او میرساند. تمام این محاسن فنی موسیقی یراحی یک طرف (که همواره از سوی کارشناسان موسیقی مطرح شده است)، اینکه او روی موسیقی جدی به هر قیمتی تاکید دارد یک طرف. خالق «امپراطور» خیلی پیشتر میتوانست با یک تغییر سبک به دنبال جریان موسیقی و مخاطبان آن بدود ولی ترجیح داد مخاطبان جدیتر موسیقی را هرچند کمتر از اکثریت، به دنبال خود و موسیقی خود بکشاند. هرچند نباید از این نکته به سادگی عبور کنیم که یراحی در چند نوبت فرصت همراه کردن مخاطبهای بیشتر را به واسطه تیتراژهای مهم تلویزیونی از دست داد. از این نکته نباید به سادگی گذشت که اگر مهدی یراحی با همین ایدئولوژی در دهه پنجاه آثار خود را منتشر میکرد، قطعاً در حال حاضر یکی از همان خوانندههای موفق و ماندگار دهه پنجاه بود.
منتخب ترانههای خوب، سوژههای جدید
گاهی فکر میکنم مهدی یراحی هنگام انتخاب ترانههایش از چندین و چند کارشناس ادبیات کمک میگیرد، چرا که همیشه و در هر آلبوم چند ترانه با سوژه و موضوعات جدید و نو داشتهاست. حراج، آخرین اسیر، امپراطور، با هم نبودیم و دیوار از جمله قطعاتی بودند که در زمان انتشار با توجه به موضوع خاص و در برخی موارد با ساختار شکنی ترانه، با واکنش و بازخوردهای بسیاری خوبی همراه بودهاند. هرچند این موضوع در مورد آلبوم آخر (آینه قدی) خیلی صدق نمیکند و او در اصل یک اثر منسجم با محوریت موسیقی در اختیار شنوندهاش قرار دادهاست و در تعدادی از قطعات با رعایت فرمول موفقیت کارهای پیشین سعی در تکرار موفقیت داشته که در بعضی موارد همچون قطعه «بی دفاع» موفق بودهاست.
دغدغه اجتماعی، اِرق به زادگاه
مهدی یراحی علاوه بر کارهای عاشقانه، از هنرش برای نشان دادن دغدغههای اجتماعیاش نیز بهره بردهاست. ارق به زادگاه او را مجاب کرد زمانی که شهر اهواز و مردمانش با مشکلات بزرگ آب و هوایی دست و پنجه نرم میکردند، در اعتراض به شرایط موجود، دی ماه سال ۹۴ قطعه «خاک» را با ترانهای از روزبه بمانی منتشر کند و یک سال قبل از آن یعنی اواخر سال ۹۳ نیز در اولین کنسرتاش در زادگاه خود، با ماسک روی استیج رفت. بازخوردهای این دو اتفاق هنری در سالهای ۹۳ و ۹۴ نشان داد که هنرمندان تا چه اندازه میتوانند در بیان مشکلات اجتماعی، زبان گویای مردم باشند، بی آنکه این دغدغههای اجتماعی وابسته به جریانها و گروههای سیاسی شوند.
آرتیستِ کمال گرا!
مهدی یراحی با همه این تفاسیر در موسیقی به دنبال چه چیزی است؟! او که طی این سالها میتوانست با کمی تغییر نگرش یکی از ستارههای پول ساز موسیقی پاپ باشد، روی ایدئولوژی خود پافشاری کرد. یراحی در عمل و نه در حرف، کمال گرا و به معنای بهتر کلمه، آرتیست است. هرچند او در زمانی این ایدئولوژی را دارد که ستارههای نوظهور پاپ با سبک و سیاقی متفاوت از آنچه پیش بینی میشد موفق به جذب مخاطب شدند و عمده مخاطبان سوار بر این موج، خیلی زود موسیقی جدی را از یاد بردند. یراحی هرچند در جذب حداکثری مخاطب موفق نبوده ولی قطعاً سالهای بعد و زمانی که بسیاری از ستارههای پاپ به دست فراموشی سپرده شدهاند، از او به عنوان یک هنرمند خوش فکر با آثاری ماندگار یاد میشود.
دیدگاه شما