رسانه نوا – حالا که عمر جشنواره فجر در شاخههای هنری (موسیقی، فیلم و تئاتر) به بیش از سه دهه رسیدهاست، شاید بتوان میان آنها مقایسههایی عادلانه انجام داد. موسیقی به واسطه ماهیت ذاتی خود، قشر وسیعی از جامعه را همراه خود دارد و تئاتر جامعه مخاطب کوچک ولی جدیتری را نشانه میگیرد. در این بین سینما وسط را نشانه گرفته و از هر طیف و گروهی برای خود مخاطب جذب کردهاست که از لحاظ کمی بالاتر از تئاتر و پایینتر از موسیقی است و از لحاظ کیفی پایینتر از تئاتر و بالاتر از موسیقی است.
اما زمانی که رویکرد وزارت ارشاد و معاونت هنری در حوزه جشنواره موسیقی فجر را بررسی میکنیم، به نتایجی متفاوت و البته عجیب دست مییابیم. خانه و انجمن موسیقی نیز به عنوان تشکیلاتی نیمه مستقل، استراتژی مشخص و معینی برای جشنواره موسیقی فجر ندارند و اگر همان حضور موزیسینهای سطح بالا در دوره رامین صدیقی را چشم پوشی کنیم، دیگر اتفاق قابل ذکری در سی و سه دوره جشنواره موسیقی فجر نخواهیم دید.
تلویزیون دوست مقطعیِ سینما، سانسورچی دائمی موسیقی!
هرچه از محدودیتهای موسیقی در تلویزیون بگوییم، مانند آب در هاون کوبیدن است. همه میدانند موسیقی در صدا و سیما چه محدودیتهایی دارد و خیلی هم نمیشود دنبال مقصر و دلیل آن گشت. اما در ده روز جشنواره فیلم فجر، اوضاع از یک محدودیت سلیقهای فراتر رفته بود و عملاً این رسانه به اصطلاح ملی و مردمی نشان داد جشنواره موسیقی فجر را با ۳۳ دوره برگزاری اصلاً به رسمیت نمیشناسد. ابتدا، افتتاحیه جشنواره فیلم از چند شبکه رسمی و چند زبان پخش شد، سپس در شلوغترین زمان و به اصطلاح پیک زمانی، یک برنامه تخصصی با تولیداتی برنامه ریزی شده و شیک روی آنتن شبکه سه سیما رفت. اما در همین جشنواره فیلم هم سر موسیقی را بریدند، در افتتاحیه و زمانی که نوبت به اجرای زنده سپنتا مجتهدزاده رسید شبکه نمایش پخش زنده را قطع کرد و در اختتامیه نیز اجرای سالار عقیلی با سانسور سازها از شبکه نمایش پخش شد و عجیبتر که همین اجرا در شبکه آی فیلم فارسی با سانسور نوازندههای خانم و در آی فیلم عربی بدون هیچ سانسوری روی آنتن رفت.
برای روشنتر شدن قضیه برمیگردیم به چند هفته قبل و زمان برگزاری سی و سومین جشنواره موسیقی فجر، جایی که تلویزیون برای موسیقی سنگ تمام گذاشت. ساعت ۲۵ با یدک کشیدن نام «تنها برنامه تخصصی موسیقی در صدا و سیما»، آن هم در ساعاتی ابتدایی بامداد (!) و زمانی که تقریباً تمام مخاطبان تلویزیون هفت پادشاه را خواب دیدهاند تازه شروع به پخش میشود و با تولیدی نه چندان کیفی و جذاب، جشنواره موسیقی فجر را رصد میکند. البته این تولید بی کیفیت را نمیتوان به گردن مسئولان و تهیه کننده برنامه ساعت ۲۵ گذاشت، زیرا با بودجه حداقلی نزدیک به صفر و چنین زمان پخشی آن هم از شبکه بی ربطی مثل شبکه ۵، بعید است کسی بتواند همین گزارشها و همین برنامه را هم به صورت مستمر بسازد.
کسی این جشنواره را به رسمیت میشناسد؟!
از هفتهها و ماهها قبل، اهالی سینما در تکاپوی رقابت برای جشنواره فیلم فجر هستند. بسیاری از کارگردانها تلاش میکنند فیلم خود را به اکران در این جشنواره برسانند و بازیگران و دیگر عوامل تمام تلاش خود را میکنند تا بهترین عملکرد را داشته باشند. بیش از ۲۵۰ رسانه جشنواره فیلم را پوشش میدهند و مسئولان آن از ماههای ابتدایی سال در تدارک برگزاریاش هستند.
این شور و حال در جشنواره موسیقی کمتر و یا شاید بهتر است بگوییم اصلاً حس نمیشود. خوانندههای پاپ که از روی جبری پنهان تن به برگزاری کنسرتی مشابه اجراهای ارگانی و سازمانی در جشنواره موسیقی فجر میدهند و بزرگان و اساتید موسیقی هم که در ظاهر و باتن آن را تحریم کردهاند. مسئولان جشنواره هم که در این سالها استراتژی خاصی در پیش نگرفتهاند و به برگزاری یک ماراتن کنسرت کفایت کردهاند که در آن پاپ به عنوان ناجی اقتصادی و در بخش جنبی فعال است و باقی کنسرتها هم مارتن وار فقط برگزار میشوند!
سیمرغ یا باربَد؟!
برای ملموس شدن حساسیت جایزه سیمرغ و باربد همین بس که واکنش هنرمندان (موسیقی و سینما) را به کسب این دو جایزه مقایسه کنید یا حتی بعد از اختتامیه هر دو جشنواره صفحه اول روزنامهها و خبرگزاریها را چک کنید، اهالی سینما به نسبت سیاست هر رسانه یک به یک در صدر اخبار هستند و اهالی موسیقی بعد از اختتامیه جشنواره موسیقی فجر شاید حتی یک پست در صفحات مجازی به اشتراک نگذارند.
از بعد رسانهای هم اگر بگذریم، ارزش جوایز سیمرغ و باربد اصلاً قابل قیاس نیست. البته که قدمت باربد بسیار کمتر است ولی چرا تنها جشنواره رسمی موسیقی در ایران باید انقدر محجور شود که هیچ طیفی از موسیقی آن را به رسمیت نشناسد؟! البته نگارنده بخش اعظمی از این عدم موفقیت را متوجه خود اهالی این حوزه میداند. برای مثال اختتامیه سی و سومین جشنواره موسیقی فجر را به صورت خیلی خلاصه بررسی کینم؛ در ابتدای مراسم برترین خواننده موسیقی تلفیقی، دستگاهی و نواحی معرفی شدند و برترینهای پاپ در انتهای مراسم بود، این برنامه ریزی هرچند اصولی و برای داغ نگه داشتن اختتامیه بود ولی همانهایی که جایزه گرفتند و نگرفتند، حتی چند دقیقه هم در سالن نماندند و سریع سالن را ترک کردند. این اتفاق تا جایی ادامه داشت که اجرای مهدی یراحی در انتهای مراسم تقریباً مقابل ۱۵۰ نفر برگزار شد. در این زمان و وقتی اهالی یک صنف برای هم صنفان خود ارزش قائل نمیشوند نباید توقعی از مسئولان آن حوزه داشت.
سالار عقیلی؛ نقطه اشتراک تمام جشنوارهها!
اما هرچه جشنواره فیلم و موسیقی فجر در جزیئات با هم متفاوت هستند یک نکته تقابل و اشتراک داشتند. در هر دو مراسم اختتامیه، سالار عقیلی همراهی با گروه خود به اجرای برنامه پرداخت، همان قطعه معروف ایران را هم اجرا کرد. سالار عقیلی قطعاً هنرمندی تاثیرگذار و صاحب سبک است ولی بهره گیری چندین و چند باره از یک هنرمند برای مراسمهای هنری، جذابیت مراسم را برای مخاطب کاهش میدهد.
چگونه جشنواره موسیقی فجر جذاب میشود؟!
جذابیت جشنواره فیلم فجر در اکران فیلمهایی است که پس از جشنواره نیز، به رقابت خود این بار در گیشه ادامه میدهند. جشنواره موسیقی نیز میتواند با الگوبرداری از جشنوارهها و جوایز بین المللی یک ساز و کار متفاوت را در پیش گیرد. ساز و کاری که باید اهالی موسیقی را به یکدیگر نزدیکتر کند و در عین حال میان آنها رقابتی سالم ایجاد کند که این مورد نیازمند انتخاب هیات داورانی مستقل و مورد تایید اکثر اهالی موسیقی است. البته که پیش از تمام اینها مسئولان جشنواره باید نگاه صرفاً تجاری خود به موسیقی پاپ را بردارند و با ورود آن به شاخه رقابتی، کمی به هیجان و جذابیت جشنواره موسیقی فجر بیافزایند.
دیدگاه شما