موسیقی بی‌کلام الکترونیک هم می‌تواند سیاسی باشد

انيسا رئوفي

رسانه نوا – او در ۸ سال اخیر جایگاه نادری را در موسیقی الکترونیک امریکا اشغال کرده است. هنرمند با استعداد و پیشرویی که متداوما از جانب دایره‌ی گسترده‌ای تحسین و ستایش شده است. او آنقدری محبوب است که در جشنواره‌ها در صدر لیست مهمترین‌ها قرار بگیرد. او از همان زمانی که مجموعه‌ای از تک‌آهنگ‌ها و اولین آلبومش (Space Is Only Noise) را در سال ۲۰۱۱ منتشر کرد – وقتی هنوز مشغول خواندن ادبیات تطبیقی در دانشگاه براون بود –از اینکه زیر عناوین سهل و ساده قرار بگیرد دوری کرده است. [موسیقی او] آرام و احساساتی، برانگیزاننده و دلهره‌آور، پرسر و صدا و پر از جزئیات است. جار با هر انتشاری که در سال‌های اخیر داشته کمی بر دایره‌ی بلندپروازی‌هایش افزوده است؛ چنانچه از موسیقی سایکودلیک و غمگینِ Darkside آغاز کرد، پروژه‌اش با دیو هرینگتون را پشت سر گذاشت، آلبوم Nymphs را خلق کرد، بعد سراغ موسیقی پرسروصدا و آبستره‌ی آلبوم Pomegranates رفت که موسیقی متنی (تصورشده) برای The Colour of Pomegranates، فیلم آوانگارد سرگئی پاراجانف (۱۹۶۹) بود و بعد هم موسیقی متن Dheepan، فیلم ژاک اودیار (برنده‌ی نخل طلای کن ۲۰۱۵) را ساخت.

حالا نوبت به آلبومِ Sirens رسیده است با جلدی که مثل یک کارت لاتاری باید با ناخن تراشیده شود تا بتوان طراحی آن را دید. سکه‌ای برای خراشیدن آن سطح نقره‌ای بردارید و بعد خواهید دید که عکسی از میدان تایمز ظاهر می‌شود. اما این یک عکس قدیمی معمولی نیست. بلکه عکسی از «A Logo for America»، اثر انیمیشنی آلفردو، آرتیست شیلیایی و پدر جار است که در سال ۱۹۸۷، در مرکز نیویورک روی بیلبورد بزرگی پخش می‌شد. اثر آلفردو تلقی بسیاری از مردم را که ایالات متحده را امریکا می‌دانند زیر سوال می‌برد چون امریکای لاتین را نادیده می‌گیرد. آلفردو در گفت‌وگویی با نیویورکر گفته بود: «مثل این است که فرانسوی‌ها کشورشان را اروپا بنامند». طرح جلد آلبوم Sirens یکی از فریم‌های این انیمیشن را برداشته که در آن نقشه‌ی ایالات متحده تنها با خط مرزی مشخص شده و عبارت «این امریکا نیست» روی آن درج شده است… (بخشی از مقدمه مفصل اندی بتا، روزنامه‌نگار مجله‌ی آنلاین پیچفورک برای گفت‌وگو با نیکولاس جار).

پیچفورک: شما بیش از ۵ سال پیش، با اولین آلبوم‌تان تحسینی جهانی برانگیختید اما با یک ال‌پی انفرادی دیگر آن راه را دنبال نکردید، تا به امروز. آیا احساس نمی‌کنید این ستایش زودهنگام شما را محافظه‌کار کرده است؟
نیکولاس جار: [مکث طولانی] برایم خیلی سخت است که بگویم محافظه‌کار هستم یا نه؛ من نمی‌توانم چنین چیزی را درباره‌ی خودم تشخیص بدهم. اما می‌توانم بگویم که Space Is Only Noise تونل‌های کوچک زیادی درونش داشت که تلاش کردم به تک‌تکِ آنها ورود کنم. من Nymphs – که یک آلبوم است – Pomegranates و Siren را همچون یک مثلث می‌بینم. برای من Siren لزوما ال‌پی شماره دوم نیست. هر کدام از این سه اثر به یک اندازه دلالت بر مسئله‌ای دارند.

آیا Darkside پروژه‌ای هست که روزی به آن برگردی؟
دیو هرینگتون [عضو دیگر گروه دارک‌ساید] و من واقعا یکدیگر را دوست داریم و آن پروژه تقریبا تمامش به‌خاطر لذتی بود که ما از موسیقی ساختن در کنار هم می‌بردیم. برای من این کار به نوعی موزیکال‌ترین فعالیتی بود که انجام می‌دادم، چون همه‌ی این کار تشکیل شده از جمینگ و لذت‌بردن از موسیقی. و من برای دوباره انجام دادن آن بی‌صبرم. اما، فقط علاقمندم. مخصوصا وقتی آدم به یک تور یک‌ساله می‌رود بعد از آن نیاز به زمانی برای دوباره تطبیق پیدا کردن با کار و فکر کردن به مسائل گذشته‌اش دارد.

شما درباره‌ی Nymphs، Pomegranates و Siren به صورتی صحبت کردید که انگار هر کدام قطعه‌ای از یک کل هستند. آیا پروسه‌ی خلق آنها خطی بود؟
پایان سال ۲۰۱۴، من آلبوم Pomegranates و Nymphs را تمام کرده بودم و احساس می‌کردم بین آن دو یک آلبوم خالی است. حس درستی نداشت. چیزی گم شده بود. چیزی بود که من در هیچ‌کدام از آن دو آلبوم پیدا نمی‌کردم بنابراین، درنتیجه‌ی چنین کمبودی آلبوم Siren خلق شد.

شما آن تکه‌ی گم‌شده را چطور تعریف می‌کنید؟
Nymphs و Pomegranates برای شخص من خیلی شخصی و مانوس بودند. در زمان ساخت‌شان، آنها را برای خودم می‌ساختم. ساختن هر روزه‌ی موسیقی برای من شیوه‌ی سر کردن با زندگی است و من عاشق این کار هستم. در ابتدا، آلبوم Sirens قرار نبود مطلقا درباره‌ی من باشد. اما همانطور که بیشتر وقت‌ها اتفاق می‌افتد، شما یک‌مرتبه خودتان را در جایی می‌بینید که خودتان به انحاءِ مختلف بانی آن بوده‌اید. من کار ضبط شده را برای تمام دوستان نزدیکم فرستادم چون می‌خواستم بدانم نظر آنها درباره‌ی آن چیست و تک‌تکِ آنها گفتند: «این آلبوم بیشتر از هرچیزی به خودت شبیه است.»
در این دو آلبوم من مسئله‌ی هویت نداشتم و فقط آنها را به شکلی «خود»ِ ساختاربندی‌شده‌ام می‌دیدم. اما در ماه‌های بعد از آلبوم Sirens تغییرات زیادی در زندگی من پیش آمد. وقتی آدم از تور بلندی برمی‌گردد باید به هر نحوی شده تکه‌ها را دوباره جمع کند. من متوجه شدم که چقدر برای خودم ساختار ساخته‌ام. این شاید همان مشکل اصلی بر سر ایده‌ی وجودِ یک هویت واحدِ ثابت باشد. درنهایت فقط زمانی قادر شدم خودم را در آلبوم Sirens ببینم که متوجه شدم آینه‌ی شکسته‌ای که بیرون می‌بینم در درونم هم وجود دارد.

با توجه به ارجاعی که در جلد آلبوم Sirens به آثار تجسمی پدرتان وجود دارد آیا احساس می‌کنید گفتمان خلاقه‌ای بین اثر شما و او وجود دارد؟
یک‌جایی در طول پروسه‌ی تولید آلبوم احساس کردم دارم جاده‌ای را می‌بینم اما بعد متوجه شدم این مسیر خیلی شبیه جاده‌ای است که در یکی از کارهای پدرم وجود دارد که خب آن هم یک توهم بود. شما این چالش را در جلد آلبوم می‌بینید، چون فقط وقتی که کاغذ رویی را با ناخن می‌خراشید اثر او ظاهر می‌شود. بخشی از من کنجکاو است بداند آیا این آخرین ارتباط آثار من با اوست یا نه. برای من سخت است که بگویم اما قطعا در آلبوم Space Is Only Noise عکسی را که او در کودکی از من گرفته بود در جلد آلبوم استفاده کرده‌ام که شبیه بچه‌ای رهاشده است. پس به نوعی می‌توان گفت که این اتفاق دوباره هم افتاده.

شما در Sirens هم انگلیسی می‌خوانید و هم اسپانیایی. آیا ترانه‌ها را متناسب با زبان‌شان به شکل متفاوتی می‌نویسید؟
ترانه‌ی «No» که به زبان اسپانیایی است بعد از اینکه من دو هفته در شیلی بودم سروده شد. من هر سال به آنجا می‌روم. وقتی دو سالم بود، پدر و مادرم از هم جدا شدند و من با مادرم به شیلی برگشتم. بعد از مدتی وقتی ۹ سالم بود آنها دوباره به هم برگشتند و من هم به نیویورک بازگشتم.
این بار که در شیلی بودم، موزه‌ای که جدیدا تاسیس شده و دیکتاتوری پینوشه را مستند کرده است از من پرسید که آیا دلم می‌خواهد آنجا یک اجرا داشته باشم. من پیش از آن پیشنهاد به مسائل شیلی خیلی فکر کرده بودم؛ اصلا دلیل مهاجرت پدر و مادرم به نیویورک همین بود. به همین دلیل من در نیویورک به دنیا آدم، در آن زمان پینوشه هنوز سر قدرت بود.
من تاریخ را می‌دانستم، فیلم‌هایی درباره‌ی آن اتفاقات دیده بودم، مطالبی خوانده بودم، با پدر و مادرم و بچه‌های فامیل درباره‌ی این مسائل حرف زده بودم. اما بعد از رفتن به موزه خیلی جزئیات فیزیکی بیشتر و تصویرهای دیگر به نوشته‌هایم اضافه شد. بیشتر از همه این واقعه برایم جالب بود که یک بار در سال ۱۹۸۸ رفراندومی در شیلی برگزار می‌شود که از مردم شیلی می‌پرسید: «آیا می‌خواهید پینوشه برای ۸ سال دیگر سر کار باشد؟» یک پاسخ ساده‌ی آری یا خیر لازم بود. بنابراین آنها که موافق نبودند مثل هنرمندان، چپ‌ها و فعالان اجتماعی، کمپینی برای پاسخ «خیر» درست کردند. آنها به نحو موثری یک پیام منفی را تبدیل به پیامی مثبت کردند، مثل بیشتر تغییرات پایه‌ای که آدم می‌تواند در خودش ایجاد کند.

کسب آگاهی و اطلاع بیشتر درباره‌ی میراثی که برای شما به‌جا مانده برایتان چطور تجربه‌ای است و در کودکیِ شما اوضاع و احوال چگونه بود؟
من هر ترومایی که داشته باشم مربوط به زمانی است که در شیلی بودیم. بنابراین برای من نزدیک شدن به آن روزها و به خاطر آوردن حضور و غیبت پدرم خیلی سنگین است. این خاطرات به نحو غریبی با دوره‌ای از شیلی برایم پیوند خورده که در آن بعد از جنایات وحشتناک پینوشه بازسازی‌هایی صورت گرفت.
برای این آلبوم، می‌خواستم این مسائل را که شخصی‌تر هستند به زمینه‌ای که به نحو مشخصی سیاسی است بیاورم. منظور از «خیر» گفتن نوعی از تحریم است که نیاز داریم روی مسائله مشخصی اعمال کنیم تا جهان به خاکستر تبدیل نشود؛ برای رسیدن به آسایش باید به قتل آدم‌های بی‌گناه «خیر» بگوییم. می‌دانم که خیلی ساده است، اما گاهی شما می‌توانید آن را در سطح خیلی ساده‌ای ببینید. ما می‌دانیم این چیزها بد است اما همچنان اتفاق می‌افتند.

ما با فاصله‌گرفتنِ کافی از این مسائل در رخ‌دادن آنها سهیم هستیم.
درست است، آسایش ما اینجا معنای مشارکت دارد. اما من احساس می‌کنم خیلی خوشبختم که در زمانه‌ی کندریک لمار زندگی می‌کنم او کسی است که ما را قادر می‌سازد باور کنیم فرهنگ می‌تواند تغییرات و آگاهی خلق کند.
قبل از اینکه آلبوم Sirens را شروع کنم به ۶ نفر از دانشجویان فوق‌العاده‌ای که در کالج موسیقی برکلی در بوستون بودند درس می‌دادم. بعد از اینکه همه یکدیگر را شناختیم اولین سوالی که پرسیدم این بود: «آیا موسیقی بی‌کلام الکترونیک می‌تواند سیاسی باشد؟» «می‌تواند موسیقی اعتراض باشد؟» اینها سوالاتی هستند که من هنوز هم از خودم می‌پرسم و شاید در این آلبوم دارم همه‌ی آنها را یکجا می‌پرسم. اولین تکلیفی که به کلاس دادم این بود که قطعه‌ای با مدت زمان مشخص بسازند که در کلید مشخصی باشد و گرید و بیتی هم نداشته باشد. به آنها نگفتم با این چکار می‌توانیم بکنیم. بعد هر شش قطعه را روی هم گذاشتیم تا بشنویم چه صدایی می‌دهد و انگیزه‌ی آنها چه بوده. برای من چیزی سیاسی در آن وجود داشت.

به چه شکلی؟
شش نفر از مکان‌های خیلی مختلف و از پیشینه‌هایی بسیار متفاوت از سراسر جهان کنار هم جمع می‌شوند و ترکیبی ناهنجار از هارمونی می‌سازند یا هارمونی‌ای از ترکیب‌های ناهنجار می‌سازند – و وابسته به این که شما از کدام زاویه به آن گوش کنید – ممکن است جواب داده یا نداده باشد. هم می‌تواند کار یکی باشد هم کار بسیاری. این کار سیاسی نیست؟ اثری اتوپیایی نیست؟ من هیچ ایده‌ای ندارم. اما این تقریبا تمام ذهنیات من در آن زمان است که درست مصادف می‌شود با زمانی که آلبوم To Pimp A Butterfly [کندریک لمر] بیرون آمد.
من با جنبه‌ی سیاسی موسیقی رقص احساس وابستگی می‌کنم؛ شاید این موسیقی بتواند به شکل روزافزونی محلی برای اعتراض شود. من هیچ کنترلی روی اینکه آلبوم چگونه شنیده خواهد شد ندارم. برای من ترسناک است و این چیز خوبی است. این چیزی است که مرا پیش می‌برد.

دیدگاه شما

جدیدترین رویداد موسیقی

0
روز
12
ساعت
31
دقیقه
10
ثانیه

ناصر چشم آذر

محل برگزاری: مرکز همایش های برج میلاد

0
روز
12
ساعت
31
دقیقه
10
ثانیه

رضا صادقی

محل برگزاری:

0
روز
12
ساعت
31
دقیقه
10
ثانیه

سیروان خسروی

محل برگزاری: مرکز همایش های برج میلاد

0
روز
12
ساعت
31
دقیقه
10
ثانیه

ماکان بند

محل برگزاری: سالن میلاد نمایشگاه بین المللی