رسانه نوا – فرگی، خوانندۀ پیشین گروه بلک آید پیز، پس از انتشار اولین آلبومش در طول یک دهۀ اخیر، با نیک لوین دربارۀ درگیری با اعتیاد صحبت میکند.پیش از مصاحبه با فرگی مسئول روابطعمومی او محترمانه از من خواست تا هیچ سوال شخصی دربارۀ جدایی اخیر او از همسرش، جاش دِمِل، بازیگر هالیوودی در گفتوگو نباشد. این زوج در ماه سپتامبر اعلام کردند که ازدواج آنها به پایان رسیده و حالا باید نگران مراقبت از کودک ۵سالهشان باشند. اما پس از گذشت چند دقیقه از مصاحبه فرگی خود این بحث را پیش کشید و دربارۀ جداییش صحبت کرد.
«خداروشکر که فیستام هست. چون در حال حاضر، من و جاش هر دو تماموقت کار میکنیم. وضعیت خیلی سخت شده و ما هم خسته شدیم اما تمام تلاشمان را میکنیم که فرزندمان جز عشق چیزی حس نکند.»
«من خیلی به جاش افتخار میکنم. او بهتازگی فیلمی را بهنام The Buddy Games نوشته و کارگردانی کرده است. این اولین تجربۀ کارگردانی اوست و حالا مشغول تدوین است.»
«من هم بهتازگی اولین آلبوم انفرادیام را بعد از ۱۱ سال منتشر کردم و حالا مشغول تبلیغ کردنش هستم. بنابراین خیلی اتفاقات تازه در حال رخدادن است. برای همین میخواستیم قبل از اینکه جداییمان را اعلام عمومی کنیم راهوچاه را پیدا کرده باشیم. تا مطمئن شویم همه چیز برای فرزندمان برنامهریزیشده و آماده است. واقعا کار دشواری است.»
فرگی، اهل لسآنجلس، بسیار صمیمی و مثل کتاب بازی است که حرفزدن را دوست دارد. نام اصلی او استیسی آن فرگوسن است و در طول مصاحبه بارها از افتادن به دام آنچه خود «گرداب» میخوانَدَش عذرخواهی میکند؛ تعریفکردن قصهای که پاسخ هر سوال را طولانیتر از حد معمول میکند. چنین کاری از نظر من در مورد خیلی از ستارگان بزرگ تکنیکی برای فرار محسوب میشود اما فرگی به من این حس را میدهد که فقط میخواهد کاملا درک کنم از چه پیشینهای آمده است.
او با شور و اشتیاق زیاد دربارۀ آلبوم جدیدش (Double Dutchess) صحبت میکند و بهسختی دربارۀ انتخابهای خلاقانهای که نهایتا منجر به خلق تکآهنگ او بهنام MILF$ شده توضیح میدهد. قطعهای که خود آن را Milf Money تلفظ میکند و نوعی بازی کلامی با عبارت milk money است.
در ویدئوی این قطعه فرگی را همراه دوستان مشهورش کیم کارداشیان و کریسی تیگن میبینیم. ویدئویی که بسیار مفرح است و چندان همراه با ظرافت نیست.
او معتقد است MILF$ واکنشی است به ملامتهای مادری که پس از بچهدارشدن تجربه کردم. این ویدئو بیانیهای است که اصول و قواعد را درست مقابل چشمان همه و بدون شرم و پشیمانی زمین میکوبد و من هم باید همینطور با آن مواجه شوم.
«یادم هست یک روز کریسی، دو هفته بعد از اینکه بچهدار شده بود، برای شام بیرون رفت و سرزنشهای زیادی را شنید. برای من خیلی عجیب بود. منظورم این است که خب آدم باید غذا بخورد! حالا اگر دلش بخواهد کمی هم به خودش برسد تا احساس خوبی به خودش داشته باشد چه؟ چه چیزش انقدر اشتباه است؟»
اما چطور فرگی کیم کارداشیان را برای بازی در ویدئو متقاعد کرده است. خودش در این باره میگوید: «من اکسل را برای بازی با نورس (دختر کیم) به خانۀ آنها برده بودم. زمانِ شام، داشتم قطعه را برای کانیا و کیم اجرا میکردم که یکمرتبه به ذهنم آمد کیم برای حضور در ویدئوی MILF$ بسیار عالی است و همانجا ایدهام را با او مطرح کردم.»
قطعا صنعت موسیقی به میزان قابل توجهی دچار تبعیضات جنسی و سنی است. سا ل گذشته مدونا از این شکایت میکرد که چطور هرگز صدای یک هنرمند زن مسن از رادیو پخش نمیشود. آیا این همان چیزی است که فرگی را در ۴۲ سالگی نگران کرده است؟
«در این حرفه همیشه از این تبعیضها وجود دارد. مثلا در مورد پوشش. من همیشه سخت ورزش میکنم و خیلی هم به این کار افتخار میکنم تنها به این خاطر که آدم بچهدار شده یا به سن مشخصی رسیده دلیل نمیشود که دلش نخواهد دیگران تلاش و سختکوشیاش را ببینند. به نظرم این خیلی طبیعی است.»
با توجه به اتفاقات اخیر در هالیوود دربارۀ سوءاستفادههای جنسی از فرگی پرسیدم که آیا در صنعت موسیقی هم مشکل مشابهی وجود دارد و در پاسخ گفت: «فکر میکنم در هر حرفهای این مسئله وجود دارد. فقط مسئله این است که در حرفههای نمایشی مردم بیشتر در معرض دید دیگران قرار میگیرند.»
وقتی زمانی که برای مصاحبه مقرر کرده بودیم به پایان رسید مسئول روابطعمومی فرگی آمد و شروع به جمعوجور کردن وسایل کرد اما فرگی گفت که ما میتوانیم ادامه دهیم و با مهربانی پرسید که آیا تلفنم هنوز ضبط میکند یا خیر. بعد از کیف دستیاش آبنبات درآورد و به من تعارف کرد و گفت: «[الان] عادت بدِ من اینها هستند.»
در اوایل دهه نود میلادی، عادت بدِ فرگی مصرف کریستال بود، اعتیادی که پیش از مشهور شدن با گروه بلک آید پیز گرفتار آن شده بود.
«در مواقعی که حالم خیلی بد بود از بیماری روانی و دمانسِ ناشی از اختلالات شیمیایی رنج میبردم. بهطور روزانه دچار توهم میشدم. بعد از ترک مواد مخدر حدود یک سال طول کشید تا تعادل مواد شیمیایی در مغزم برقرار شود و توهماتی که میدیدم قطع شود. وضعیتم طوری بود که مثلا جایی نشسته بودم و به شکل بینظمی زنبور یا خرگوش اطرافم میدیدم.»
وضعیت توهمهایی که فرگی به آنها دچار میشد تا حدی جدی شد که اواخر فکر میکرد سیآیای یا افبیآی دنبال او هستند. در نهایت او بهدنبال رسیدن به آرامش به کلیسا پناه برد که احتمالا بهخاطر بزرگشدن او در یک خانوادۀ کاتولیک است.
«آنها اول سعی کردند من را بیرون بیاندازند چون به شکل بدی وارد شدم و در راهرو راه میرفتم. سعی کردم تا محراب پیش بروم و دو نفر تعقیبم میکردند.»
«یادم هست با خودم فکر میکردم اگر از کلیسا پا بیرون بگذارم و نیروهای SWAT بیرون باشند حتما همیشه حق با من بوده اما اگر نباشند اثر مواد مخدر است که این چیزها را میبینم و آنوقت حتما برای ترک به یک موسسه ترک اعتیاد میروم. اگر این تاثیر مواد مخدر باشد واقعا دیگر دلم نمیخواهد باقی زندگیام را اینطور بگذرانم. بعد از کلیسا بیرون رفتم، قطعا نیروی پلیسی بیرون نبود. فقط من بودم که در پارکینگ ایستاده بودم. لحظۀ آزادیبخشی بود.»
دیدگاه شما