تفکر راهی برای راحت‌طلبی ذهن است

انيسا رئوفي

رسانه نوا – همراه نیک کیو در اتوبان شمال سیدنی به سمت سالنی که اجرا داشت می‌راندم که رو به من کرد و پرسید: «حتما مجبوریم درباره‌ی آرتور هم حرف بزنیم، درسته؟»
اواخر ماه ژانویه است و اجرای امشب بخشی از تور استرالیا زادگاه نیک کیو است. اولین اجرای زنده‌ی او از زمان مرگ آرتور، پسر پانزده ساله‌اش که در جولای ۲۰۱۵ پس از تجربه‌ی ال اس دی از صخره پرتاب شد و درگذشت. مخاطبان کیو به خوبی از این تراژدی و تاثیر آن بر کیو، گروهش بدسیدز Bad Seeds و شانزدهمین آلبوم آن‌ها به نام «درخت اسکلتی» آگاه هستند و اندرو دومینیک در مستند درخشان One More Time with Feeling این تراژدی و عشق را به خوبی به تصویر کشیده است.

کیو از من خواست تا افکارش را توسط ایمیل با من در میان بگذارد و در توضیح گفت هنگام حرف زدن کلمات هیچ‌وقت آنطور که او دوست دارد از دهانش خارج نمی‌شوند. هنگام مصاحبه‌ها هرآنچه می‌گوید به صورت متن نوشته شده برابرش ظاهر می‌شود و حرف زدن را برایش سخت‌تر می‌کند. بنابراین از من خواست تا بجای حرف زدن برایم بنویسد و من هم با کمال میل قبول کردم.

کیو می‌گوید: «مسئله این است که احساس می‌کنم چیزهایی وجود دارد که دوست دارم درباره‌ی آرتور بگویم اما بیش از اندازه از گفتن آن‌ها واهمه دارم»
او این خبر را تائید می‌کند که درست دو ماه قبل از شروع این تور ناگهان کارش به بستر کشید و قادر نبود از جا بلند شود و می‌گوید: «انگار که همه چیز دوباره بر سرم خراب شده بود»

تلاش برای ملاقات رو در رو با کیو برای گفتگو درباره‌ی پسر از دست رفته‌اش، آرتور، برایم احساسی شبیه ترسِ روی صحنه رفتن را القا می‌کرد. اما او تا به اینجا برای اجراهای این تور به طرز خستگی‌ناپذیری خوشبین بوده است انگار که از بار سنگینی خلاص شده و از اینکه به صحنه بازمی‌گردد به وضوح خوشحال است.
اما این همه‌ی داستان نیست. ظاهرا «موجودات دوست‌داشتنی» (۲۰۱۴-۱۹۸۴) آلبومی گردآوری از بهترین قطعات نیک کیو و بد سیدز دلیل اصلی او برای این مصاحبه است. اما او همچنان در تلاش است قدم به قدم به کار و زندگی باز گردد و من مطمئنم طولی نخواهد کشید که بلند می‌شود و با سرعتی حیرت‌آور مسیرش را ادامه می‌دهد. کیو می‌گوید قطعات تازه‌ای نوشته. او تاکید می‌کند «نه تنها برای آلبوم درخت اسکلتی بلکه برای کامل کردن تریلوژی‌ای که با آلبوم “آسمان را عقب بران” آغاز کردیم» چند ماه بعد از اینکه ما گفتگو کردیم خبر رسید که کیو و الیس Ellis درحال انتشار موسیقی متنی هستند که برای سریال «مارس» ساختند و کیو علاوه بر آن یک داستان برای کودکان نیز نوشته است.

«موجودات دوست‌داشتنی» دو سال پیش آماده‌ی انتشار بود اما با توجه به طبیعت این مجموعه که به نوعی جشن گرفتنِ گذشته بود، انتشار آن بعد از مرگ آرتور بی‌مناسبت به نظر می‌رسید و برای همین کیو کل پروژه را کنار گذاشت. وقتی ما ملاقات کردیم یک روز بعد از اجرای نیوکسل در هتلی در سیدنی من اشاره کردم که بعد از مرگ آرتور تعجب نمی‌کردم اگر کیو با خود فکر می‌کرد «خب که چی؟»
او در پاسخ به من گفت: «خب که چی؟». وقتی کیو چیزی را تکرار می‌کند احساسی از سرزنش فضا را پر می‌کند. او گفت: «نه، هیچ‌وقت حتی برای لحظه‌ای این احساس را نداشتم. فکر می‌کنم در اینباره در فیلم حرف زده‌ام مشکل این بود که هیچ فضای الهام بخشی وجود نداشت که بنشینم و واقعا درباره‌ی چیزی بنویسم. انگار یک چیزی وجود داشت و نمی‌توانستی تکانش بدهی. همان جا بود و همه‌ی فضا را پر کرده بود. مثل این بود که تمام فضای درونت را پر کرده باشد، مثل یک چیز فیزیکی. می‌توانستی احساس کنی که از درون انگشت‌هایت را فشار می‌دهد. واقعا فضایی برای کارِ لوکسِ خلق کردن.

او ادامه می‌دهد: «باید بگویم دیگر چنین حسی ندارم. احساس می‌کنم در مسیر نوشتن ترانه‌ها جای خوبی ایستاده‌ام. این روزها متفاوت کار می‌کنم. دفترم را به طور کامل ترک کرده‌ام و احساس خیلی خوبی از نشستن جلوی پنجره‌ی اتاق خوابم دارم، جایی که کتاب‌هایم اطرافم را گرفته و در آن فقط به کلمه‌ها فکر می‌کنم و آن‌ها را روی کاغذ می‌آورم. خیلی نگران این نیستم که حتما آهنگ‌های سروسامان داری بنویسم و بیشتر مشغول ذخیره کردن افکار، جملات، تصاویر و اید‌ه‌ها هستم. فکر می‌کنم بحران را پشت سر گذاشته‌ام و حالا که نگاه می‌کنم می‌بینم چشم‌اندازی پیش رویم دارم که گسترده و وسیع است، به قول استیوی اسمیث* چمن‌زار دلنشین هرج‌ومرج»

کیو درباره‌ی نوشته‌هایش پس از مرگ فرزندش می‌گوید: « بعد از مرگ آرتور چند ترانه نوشتم اما بعد احساس کردم آن‌ها در قیاس با آنچه ما از سر می‌گذراندیم مثل خیانت هستند حتی بد تر از آن مثل خیانت به خود آرتور هستند چون فاقد عواطفی بودند که وجود داشت برای همین همه را دور ریختم. اما اندرو دومینیک بعدها آن‌ها را در دفتریادداشتم پیدا کرد و از آن‌ها خوشش آمد چندتایی را هم در فیلم مستندنش به شکل صدای روی تصویر استفاده کرد. حالا می‌توانم کمی شفاف‌تر ببینم که چیز قدرتمندی در آن‌ها بوده که من در آن زمان قادر به دیدن آن نبودم. به هرحال آن‌ها حالا همین اطراف هستند اما من دارم چیزهای جدیدی می‌نویسم.»
کیو می‌گوید که این روزها وقت زیادی برای نوشتن ترانه‌های قصه‌دار ندارد و اینکه او با این نوع ترانه‌ها احساس محدودیت می‌کند. او می‌گوید: «این تفکر که ما زندگی را مثل یک قصه روی خط مستقیمی پیش می‌بریم روز به روز بیشتر برایم ابزورد به نظر می‌رسد بیشتر از هرچیز فکر می‌کنم این تفکر یک راه برای خلاصی و راحت‌طلبی ذهن است. به اعتقاد من اتفاقات زندگی ما شبیه یک سری زنگ است که جا به جا ضربه می‌‌خورند و ارتعاشات آن‌ها در فضای بیرون پخش می‌شود و بنابراین همه چیز را تحت تاثیر قرار می‌دهد، زمان حال، آینده و حتی گذشته‌ی ما را. در انطباق چنین مفهومی بر آهنگسازی مثلا نوشتن قطعه‌ای مثل «به تو نیاز دارم» (از آلبوم درخت اسکلتی) باید گفت مثل این است که زمان و مکان حرکت می‌کنند و به یکدیگر برمی‌خورند و انفجار بزرگی از ناامیدی را بوجود می‌آورند. قلب خالصی در میان آن وجود دارد اما همه‌ی اطراف آن را هرج و مرج فراگرفته است.»

کیو درباره پیام‌ها و برخورد مردم می‌گوید: «آدم نمی‌داند در چنین وضعیتی چه بگوید که کمک کننده باشد. مردم معمولا می‌گویند که نمی‌توانند تصور کنند از دست دادن فرزند چه حالی دارد اما واقعیت این است که آدم‌ها می‌توانند این را تصور کنند. درباره‌ی سوگواری زیاد گفته شده مخصوصا این اعتقاد عمومی که هر فردی در گذر این مسیر تنهاست. من شخصا متوجه شدم که مسئله‌ی اصلی این نیست. همدردی‌هایی که ما بعد از مرگ آرتور مخصوصا در فضای مجازی از مردمی که نمی‌شناختیم دریافت کردیم، مردمی که موسیقی مرا دوست داشتند، خارق‌العاده بود. این مسئله تا حد زیادی تاثیر فیلم اندرو بود و من به این خاطر همیشه مدیون او خواهم بود. چیزهایی که مردم برای ما می‌نوشتند و از تجربیات غم‌انگیز و سوگواری‌های خودشان برای ما می‌گفتند تاثیرگذار بود و کمک بزرگی برای من و خانواده‌ام شد. در ابتدا فکر می‌کردم که گذراندن این دوران در برابر چشمان مردم کار غیر ممکنی است و واکنش اولیه من پنهان شدن بود اما بعد معلوم شد همان اجبار به عزاداری در انظار عمومی ما را نجات داده است. قطعا در تنهایی رنج کشیدن حس قهرمانانه‌ای برای آدم بوجود می‌آورد اینکه در دنیایی از خاطرات خود را حبس کنی اما این احساس یک توهم محض و بسیار خطرناک است و موقعیتی است که اگر خود را در آن قرار دهید زندگی را از شما می‌گیرد. من و سوزی خیلی رشد کردیم تا به این درک برسیم. ما در کنار هم هوشیار هستیم تا از پا نیفتیم و تمام نشویم.»

کیو درباره اجراهایش می‌گوید: «…چیزی که دوست ندارم اتفاق بیفتد این است که مردم بیایند و خودشان را درگیر قصه‌ی تلخ دیگری کنند. دلم نمی‌خواهد که اجراها به چنین تجربه‌ای تبدیل شود. دوست دارم این اجراها پرانرژی و الهام‌بخش باشند و وقتی مردم به آن پا می‌گذرند حالشان بهتر شود نه اینکه یک همدلی مسری میان مردم راه بیاندازم و حال آن‌ها را خراب کنم. دلم می‌خواهد مردم وقتی به اجرا می‌آیند حس زیبایی داشته باشند»
کیو همچنین در بخشی از گفتگو درباره قطعات قدیمی که در آلبوم «موجودات دوست داشتنی» گردآوری شده‌اند می‌گوید: «بعضی از آن‌ها را سال‌ها نخوانده بودم و کلا از آن‌ها جدا شده بودم و جالب است که وقتی دوباره به آن‌ها نگاه کردم و خواندمشان معنای خیلی از آن‌ها برایم تغییر کرده بود مثل قطعه‌ی «در آغوش من». قطعات موسیقی چیزهای عجیبی هستند آن‌ها صبورند و صبر می‌کنند و معنای آن‌ها طی سال‌ها تغییر می‌کند.»
گفتگوکننده: مارک موردو
منبع: گاردین

*شاعر و رمان‌نویس انگلیسی (۱۹۷۱-۱۹۰۲)

دیدگاه شما

جدیدترین رویداد موسیقی

0
روز
12
ساعت
31
دقیقه
10
ثانیه

ناصر چشم آذر

محل برگزاری: مرکز همایش های برج میلاد

0
روز
12
ساعت
31
دقیقه
10
ثانیه

رضا صادقی

محل برگزاری:

0
روز
12
ساعت
31
دقیقه
10
ثانیه

سیروان خسروی

محل برگزاری: مرکز همایش های برج میلاد

0
روز
12
ساعت
31
دقیقه
10
ثانیه

ماکان بند

محل برگزاری: سالن میلاد نمایشگاه بین المللی