من تو نبودت جز اشک و حسرت جز گریه کردن کاری ندارم
بی تو نمیشه، بی تو نمیخوام حتی یه روزم دووم بیارم
بی تو چجوری با خاطراتت، روزا و شبها رو بگذرونم
خاطره هامون از خاطرت رفت، اما هنوزم دلتنگشونم
“من، بی تو نابودم ببین زندم ولی دنیای من مرده
تو، دنیای من بودی ولی دوریت منو از پا درآورده”(
میترسم از این فکری که پُرشد از این سکوت و تنهایی و درد
کاش بعد یک عمر عادت به این درد این زخم کهنه. سر وا نمی کرد
این کوله بار تنهاییا که سنگینی کرده باز روی شونم
باز با خیالت تاوقتی زندم رو دوش خستم هی می کشونم
“من، بی تو نابودم ببین زندم ولی دنیای من مرده
تو ، دنیای من بودی ولی دوریت منو از پا درآورده