شانزده سال است که می نویسم؛ تقریبا از یازده ، دوازده سالگی سالها بود که آرزوی نوشتن برای مولایم و جد بزرگوارم را داشتم اما هر بار قلم می خشکید و مولایم نمی طلبید.
هر بار که چند بیت از غم و اندوه بی نهایت کربلا و آنچه بر مولا گذشت را می نوشتم دستم خشک می شد.
تا امسال و سه روز مانده به اول محرم دو بیت عاشقانه نوشتم وادامه ندادم تا اینکه قرار شد اثری ساخته شود برای مولا ولله که خودش خواست عاشقانه و مغرور و با هیبت وصف شود.
برخی از دوستان ایراد می گیرند که این مداحی نیست اول ، نخواستیم در غمش چیزی بسازیم دوم ، مدح مولا مگر فقط غم و اندوه است ؟
حسین (ع) برای من یک کهکشان زیبایی ، غرور ، بزرگی و جذابیت است یه کهکشان معنی و مفهوم و درک و معرفت سر سوزنی از این کهکشان را روایت کردیم روایتی که شاید در این روزگار کم مغزی ، مقداری زیباتر به روایت کربلا و مولا حسین ابن علی بپردازد که کربلا سراسر عشق بازی حسین بود و پروردگار یکتاآنجا که ملائکه پیام آوردند که ای حسین پروردگار از تو راضیست ، به قرارت عمل کردی ، کافیست.
و مولا فرمود: بخدا که این در خون غلطیدن عشق بازی با خداست!
من کمترین من ناچیز اگر در قلمم نقص و کمی و کاستی بود به بزرگواری خود ببخشیدم که وصف دریا را در قطره نتوان کرد.
یا حق
سهیل حسینی
نهم محرم
دیدگاه شما