«کیهان کلهر» یک پدیده است؛ نهتنها در موسیقی ایران که در عالمِ موسیقی در کلِ گیتی. او به اندازهای با سازش عجین شده که نمیتوان گفت کلهر کمانچه مینوازد، این سازِ کلهر است، بلکه باید گفت: «این ساز، کلهر است».رنگ و ایدههایی که با سازش پیاده میکند، تنها مختصِ خود او است.
یک نفر در دنیا هست که به این شکل مینوازد و آن کلهر است. او به اندازهای با سازش عجین است که برای شنوندهای که او را میشنود، کار مشکلی است که در تمام یک ساعت و نیمی که او کمانچهاش را در دست دارد، به چیز دیگری فکر کند. شاید او از معدود نوازندگانی است که همچنان این توان را دارد تا تمامی حواس و عواطف شما را تحتالشعاع قرار دهد.این توانایی، بدونشک یک راز بزرگ است که تنها یک کلید دارد: مهارت. او با قدرت هرچه تمامتر به رنگهای مختلفی که میتوان از کمانچه گرفت، اشراف دارد و همچنین پوزیسیونهای آرشه. اینکه آرشه در کجای سیم کشیده شود، تفاوت میکند و او این را به خوبی میداند.
پیتزیکاتوهایش هم ریتمهای شگرفی است که با دست راست و چپش ایجاد و صدایی تولید میکند بسیار مشکل و در عینِ حال ترد و منحصربهفرد.پوزیشینی که «#کیهان_کلهر» دارد، شمایلی کامل از یک موزیسین است که نمونهاش را میتوان در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی مشاهده کرد؛ آن زمان که آهنگساز و موزیسین هر دو یک نفر بودند و در حدِ متعالی. یک نفر که تمام پرسپکتیوهای مختلف از موسیقیای که مینوازد را میداند و میتواند آن را از لحاظ عاطفی به بهترین شکل منتقل کند. در کنسرتِ او با «اِردال اِرزِنجان» همچنین همنوازیای که او خلق کرد نیز «شاهکار» بود. این کلمه را میتوان بیهیچ اغراقی دربارهی او به کار برد.
او در همنوازیاش با این موزیسینِ ترک، به اندازهای حسابشده کار کرده بود که رنگِ سازها کاملاً با یکدیگر همخوانی داشتند. «کلهر» خودش را مشغول جنبهای از موسیقی کرده که با اصوات سر و کار دارد. او نمیخواهد چیزِ دیگری بگوید. موسیقیِ او نیاز به متن ندارد. او فقط میخواهد عواطفاش را به همین خاطر است که حتی عوام نیز میتوانند با صدای سازش مسحور شوند. اگر هم حالا کسانی میگویند که عمومِ مردم، موسیقی سازی را دوست ندارند، فراموش میکنند که ارائهی این موسیقی است که با مشکل مواجه است.
دیدگاه شما