باورکردنی نیست …
باید می ماندی و باز هم از عشق می سرودی…
از شکوهی پابرجا ،
از وسعت عشق می سرودی ،
دیگر کلام جایگاهی ندارد از این چرخه گردان زمان ،
یادم است چند روز گذشته برای مرحوم علی معلم چنین سرودی،
یک باراز لحظهی مرگم
بیتفاوت گذشتهام
بیآنکه بفهمم یک روز
در چنین لحظهای، خواهم مُرد
بعضی مرگها غیرمنتظره است
با اینکه مرگ، غیرمنتظره نیست
هنوز چند روز به پایان سال ۱۳۹۵ مانده،
این سال پرمسافر، کبیسه هم هست…
و دوباره باید گفت چه زیبا سرود سایه:
این چه راز یست که هر بار بهار با عزای دل ما می آید.
چه تلخ است سالی که نه خود تمامی دارد نه پرکشیدن ستاره هایش…
افشین یداللهی نازنینم روحت شاد .
سالارعقیلی
دیدگاه شما