نمی دونم از چه راهی باید از شما سپاسگذاری کرد.واقعا کار بسیار مثبتی انجام میدید.امیدوارم ادامه دار باشه این کار.دوباره سپاس
رسانه نوا – ژان میشل ژار نامی کلاسیک در دنیای موسیقی است است. آهنگساز و کیبوردیست فرانسوی مهمترین و مبتکرانهترین آلبومهای الکترونیک تاریخ موسیقی را ساخته است، آلبومهایی مثل Oxygen، Équinoxe، Les Chants Magnétiques، Zoolook و Rendez-Vous. آثار دوران ابتدایی کارنامهی او غالبا سوئیتهای مطولی بودند که فرم ملودیک و امبیانت رابا هم ترکیب میکردند و هر کدام از این آثار درخشان توانستند به تعادلی عجیب میان تجربهگرایی و سنت برسند، دستاوردی که او را به یکی از محبوبترین و معتبرترین چهرههای دنیای موسیقی تبدیل کرد که بیش از ۸۰ میلیون نسخه آلبوم در سراسر دنیا فروخته است.
کارنامهی او در اجرای روی صحنه هم دست کمی از آثار ضبط شده اش ندارد. اجراهای چندرسانهای عظیم و غولآسای او در تورهای مختلف در سراسر جهان، شهرهای بزرگی را به تسخیر درآورد. جلوههای ویژهی حاشیهی کنسرتهای او از جمله پروژکشن روی آسمان خراشها، لیزرهای غول آسا و نورپردازی، آتشبازی و سیستمهای صوتی که کیلومترها دورتر را پوشش میدهد، چیزهایی هستند که اجراهای او را متفاوت میکنند.
در سه سال گذشته ژار دوران پرکاری را پشت سر گذاشته است و چهار آلبوم منتشر کرده، از جمله: الکترونیکا۱: ماشین زمان در سال ۲۰۱۵ و الکترونیکا۲: در قلب صدا و اکسیژن ۳ و در سال ۲۰۱۷ رادیوفونیا شماره.۹
پروژهی دو قسمتی الکترونیکا از جسورانهترین آثار اوست. در این دو آلبوم، ژار نسلها و فرمهای مختلف موسیقی الکترونیک را دوباره زنده میکند. این دو آلبوم با هم حاوی ۳۴ قطعه است و ژار با کسانی مثل هانس زیمر، جان کارپنتر، وینس کلارک، مسیو اتک، گری نومن، پت شاپ بویز، تنجرین دریم و آرمین ون بیورن در این مجموعه همکاری کرده است. در الکترونیکا۲ قطعه میشنویم که ترکیبی است از موسیقی ژار و صدای ادوارد اسنودن. اکسیژن ۳ هم به مناسبت چهل سالگی آلبوم اکسیژن در قالب همان فرمها و تمهای همیشگی ژار در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. این گفتگو پیش از آغاز تور امریکای شمالی ژار در ماه می انجام گرفته است.
فرآیند خلاقهای که برای ساخت آلبوم اکسیژن ۳ پشت سر گذاشتید را اندکی تشریح میکنید؟
فرآیند بسیار جذابی بود. وقتی اولین آلبوم اکسین را ساختم، ایده اصلیام این بود که به آلبوم شبیه به یک کتاب یا فیلم نگاه کنم. آهنگها از هم جدا نبودند و مانند فصلهای مختلف یک کتاب با هم ارتباط داشتند. بعد به این فکر کردم که اکسیژن امیتواند مثل یک مجموعه باشد، مجموعهای دنبالهدار. اصولا در ادبیات و سینما و تلویزیون به مجموعه سازی و دنباله سازی علاقه دارم. این مفهوم در موسیقی چندان معنایی ندارد. بنابراین میتوان گفت «اکسیژن ۳» فصل سوم سریال اکسیژن است. [میخندد] بعد از انجام پروژه الکترونیکا که در همکاری با افراد بسیار زیادی ساخته شد، احساس کردم بد نیست به رویکردی که در اولین آلبومم داشتم برگردم. اولین آلبوم «اکسیژن» را ظرف شش هفته به پایان رساندم. برای «اکسیژن ۳» هم تقریبا همین کار را کردم، خودم را شش هفتهی تمام در استودیویی مجهز به آلات موسیقی مینیمالیستی حبس کردم. دوباره به همان فضای روشنی و تاریکی که در اولین آلبوم اکسیژن بود برگشتم. اولین آلبوم مجموعه اکسیژن در دوران وینیل ضبط شد و احساس میکردم باید این آلبوم جدید هم به همان شکل، منتشر شود، خصوصا با رنسانسی که در علاقهی مخاطب به وینیل ایجاد شده است. در نهایت یک طرف وینیل موسیقی تاریکتر را میشنوید و طرف دیگر فضای ملودیکتر و روشنتری را تجربه میکنید.
موقع ساخت این آلبوم چگونه توانستید از تکرار فرمهای قبلی آثارتان دوری کنید؟
قبل از ساخت این آلبوم، اصلا دو آلبوم قبلی را گوش ندادم. سعی کردم فضاسازی و مفهوم محوری آن را حفظ کنم اما ملودیها و قطعات دو آلبوم اول را کامل از ذهنم پاک کنم. به خودم گفتم: «خب، قرار است امروز اکسیژن را بسازم ولی قرار نیست سراغ همان ابزارهایی بروم که ۴۰ سال پیش از آنها استفاده کردم.». در «اکسیژن ۳» سعی کردم خودم را به آلات موسیقی آنالوگ و سخت افزارهایی محدود کنم از جمله Eminet 310 Unique، EMS Synthi AKS، EMS VCS3 ، ARP2600 و Philicorda.
از طرف دیگر برای پروژهی «الکترونیکا» رویکرد کاملا متفاوتی در پیش گرفتید. توضیح میدهید چطور این پروژه شکل گرفت؟
الکترونیکا با ایده گردهمایی هنرمندان مرتبط با موسیقی الکترونیک در ذهنم آغاز شد. همهی این هنرمندان کسانی هستند که برای من الهام بخش بودهاند و هر کدام متعلق به نسل متفاوتی هستند. پس از تقریبا پنج سال کار مداوم برای تکمیل پروژه، بیش از دو و نیم ساعت موسیقی ضبط شده داشتم.
در پروژهی الکترونیکا دو اصل بنیادی وجود داشت. اصل اول این بود که باید هر کدام از این هنرمندان را از نزدیک ملاقات میکردم و بعد با هم فرایند خلاقانه را چه از جنبهی ذهنی چه فیزیکی آغاز میکردیم، که معمولا یا در استودیوی آنها این پروسه طی میشد یا استودیوی خودم. اصل دوم این بود که تک تک این همکاریها با ساخت یک قطعه موسیقی برگرفته از ایده شخصی من از کار این هنرمندان یا جایگاه و شخصیتشان آغاز میشد. حتی اگر قطعهای که ساخته بودم دقیق نبود باز هم میتوانست نشاندهندهی دیدگاه من نسبت به آنها باشد. سعی کردم در تمامی این قطعات فضا به اندازهی کافی برای خود هنرمندی که با من همکاری میکرد وجود داشته باشد تا او هم بتواند خودش را ابراز کند. همهی آنها با سخاوت هر چه تمامتر برای این پروژه وقت گذاشتند. موسیقی الکترونیک بسیار دنیای عجیبی است چون هنرمندان موسیقی الکترونیک اصولا دنیای خلاقهشان را با هم در یک چهاردیواری به اشتراک نمیگذارند، ما بیشتر شبیه نویسندهها یا نقاشها هستیم. درنتیجه این پروژه برای همهی ما تجربهی متفاوتی در برقراری ارتباط و نزدیکی خلاقانه بود.
امسال بک آلبوم دیگر هم داشتید که خیلی بیسروصدا منتشر شد، تحت عنوان Radiophonia vol.9 که موسیقی بود که برای فرانس اینفو (برند برتر خبری تلویزیون ملی فرانسه) ساختهاید. دربارهی این پروژه هم توضیحاتی میدهید؟
به شخصه این آلبوم را یک آلبوم غیررسمی میدانم. در حین کار روی پروژهی الکترونیکا و اکسیژن ۳ بودم که شبکه رادیو و تلویزیون فرانسه از من درخواست کرد برایشان موسیقی بسازم. از مدیربرنامههای من خواسته بودند که ۲۰۰۰ نسخه از آلبوم را هم منتشر کنند و من موافقت کردم. پروژه بسیار جالب بود چون پیش از این چنین تجربهای نداشتم.
این روزها اخبار فضای تیره و تاری دارد. میخواستم در این کار نوآوری کنم و از طرفی هم ابدا نمیخواستم فضای پارانویا به موسیقی اضافه کنم و بیش از اندازه فضاها دراماتیک شود. اما در عین حال باید نوعی فضای تنش را هم که لازمهی یک شبکهی خبری است در موسیقی ایجاد میکردم. در نتیجه تجربهی بسیار جالبی بود. در واقع شبیه ساختن موسیقی متن برای یک فیلمنامه خبری بود. از خودم پرسیدم موسیقی که مثلا بتواند با اخبار امروز هماهنگ شود چه نوع موسیقی است؟ بیشتر شبکههای خبری را که نگاه میکنید، موسیقیشان هنوز مثل موسیقی دهه ۹۰ است، همان ایدهها و صداهای تکراری و سنتی. اما من تلاش کردم فضایی کاملا معاصر و هماهنگ با آنچه امروز در دنیا تجربه میکنیم خلق کنم.
با توجه به اجراهای زندهی بسیار زیادی که دارید، فکر میکنید چگونه میتواند اجرای زنده را به تجربهای معنی دار برای هر مخاطب تبدیل کرد؟
امروزه همه جا میتوانیم موزیک گوش کنیم، چه در خیابان، چه در خانه چه با هدفون. در نتیجه این روزها وقتی مردم به کنسرت میروند، انتظارات یک تجربهی بصری از هنرمندان محبوبشان را دارند. من در اجراهایم سعی میکنم به این سنت معمول کنسرتهای الکترونیک واکنش نشان دهم که همیشه موسیقی از پیش ضبط شده را پخش میکنند. به زودی راهی تور امریکای شمالی میشوم و امیدوارم در این کنسرتها هر کدام از مخاطبان ارتباط درستی با من روی صحنه برقرار کنند. برای من، جنبهی بصری بخش مهمی از کار روی صحنه است. در طول اجرا دوست دارم مخاطب به شکل بصری آنچه که خلق کردهام را تجربه کنند.
یکی از چیزهایی که دوست داشتم طراحی کنم سیستمی بود که به واسطه آن شما بتوانید بدون نیاز به عینک، تصاویر را سه بعدی ببینید. نگران بودم که نتوانیم این کار را انجام دهیم ولی موفق شدیم و واکنش مردم هم خارقالعاده بود. میتوانید از سایت یوتیوب کمابیش فضای بصری تور الکترونیکا رو تجربه کنید. البته که آنچه در ویدیوی یوتیوب میبینید هیچ شباهتی به تجربهی زندهی این فضا ندارد. من خیلی خوشحال و هیجان زدهام که برای اولین بار این تجربه را با مخاطبانم در امریکا به اشتراک میگذارم.
نمی دونم از چه راهی باید از شما سپاسگذاری کرد.واقعا کار بسیار مثبتی انجام میدید.امیدوارم ادامه دار باشه این کار.دوباره سپاس
دیدگاه شما