رسانه نوا – خوشبختانه هنوز چنین قانونی وضع نشده که اگر هنرمندی به مَثَل برای درمان بیماریِ «حنجره» خود به پزشک و بیمارستان مراجعه کرد، مسوولان مربوط از او بیمه نامه خاصِ «حنجره» را طلب کنند و اگر وی این بیمه نامه خاص را نداشته باشد، هزینه های درمانش را آزاد محاسبه کنند.
به گزارش خبرنگار موسیقی ایرنا، روز ۱۵ آبان ماه در مراسمی بطور رسمی از بیمه نامه ۵۰۰ میلیون تومانی «حنجره» سالار عقیلی رونمایی شد و این بیمه نامه در ایران نوظهور، به این خواننده تحویل داده شد.
در چهاردهم شهریور ماه نیز همایشی با عنوان «ایران من» در برج میلاد برگزار شد که در آن از سالار عقیلی به دلیل قطعه های ملّی – میهنی اش، به ویژه آهنگ «ایران جوان»، قدردانی به عمل آمد.
در پایان این مراسم بود که نخستین خبرها از احتمال بیمه شدن حنجره این خواننده اعلام و گفته شد که پیشنهاد بیمه شدن حنجره عقیلی با موافقت وی همراه بوده است.
حال پس از دو ماه، این پیشنهاد همچنان که اشاره شد، جامه عمل بر تن خود دید تا حنجره سالار عقیلی، نخستین حنجره بیمه شده تاریخ موسیقی ایران لقب بگیرد.
جدای از جنبه تبلیغی و نمایشی این اتفاق، باید بدین نکته اندیشید که بیمه شدن حنجره یک خواننده چه فایده ای برای وی و هنرش دارد؟
«بیمه»، در دنیای پر از خطرهای طبیعی و ساختگی امروزی، پدیده ای است مهم که در زندگی هر فرد از هر جامعه ای با هر اندازه برخورداری از رفاه و سلامت جسمی و روحی، ضروری است.
در میان قشرهای گوناگون جامعه ما همواره بحث بیمه هنرمندان داغ بوده و با وجود داغی همیشگی این موضوعِ مهم، اما هنوز بسیاری از هنرمندان هنرهای گوناگونِ کشور، یا بیمه نیستند و یا اگر بیمه هم باشند، بیمه ای نیستند که بتوانند در روزهای پیری و بیماری خویش با آرامش خاطر بدان تکیه کنند و دیگر نگران هزینه های بستری شدن در بیمارستان و منزل و دیگر مخارج دوران بی کاری و بیماری خود نباشند.
در این میان، باز باید بدین اندیشید که بیمه کردن «حنجره» یک هنرمند عرصه آواز، یعنی چه؟ هنوز علم بشرِ خاکی آن قدر پیشرفت نکرده که اگر حنجره ای گرفت و صدایی خش افتاد و یا تارهای صوتی بر اثر افزون شدن سال های عمر، بَم شد و صدا، جوانی و زیبایی و قدرت خود را از دست داد، دست شفادهنده یا معجره گری از آستین بیمه یا هر جای دیگر بیرون بیاید و بتواند شفافیت و جوانی صدا را بازگرداند و کاری کند که حنجره هنرمند بتواند چونان روزگار سلامت و جوانی، پر قدرت و با شکوه در گام های اوج و بم تحریر بزند.
اما، اگر از این دید بنگریم که حنجره نیز چون عضوی است از بدن آدمی، خواهیم پذیرفت که این نغمه ساز پر ظرافتِ کالبد آدمی نیز مانند هر عضو و اندام دیگری، ناگزیر در معرض ابتلا به ناخوشی ها و بیماری ها، که دور باد از همه هنرمندان، خواهد بود.
افزون بر این، هنرمندی هم که خدای ناکرده به بیماری و ناخوشی مبتلا بشود، ناگزیر است مانند دیگر افراد جامعه به پزشک و درمانگاه و بیمارستان مراجعه کند؛ خواه حنجره اش علت این ناخوشی بوده باشد، خواه چشم و دست و معده و قلب و هر اندام دیگری.
طبیعتاً چنین هنرمندی، باز مانند دیگر افراد جامعه، اگر بیمه باشد، به هنگام بیماری و مداوای آن، آرامش خاطر بیش تری خواهد داشت و اگر نباشد که خدایش به فریاد رسد.
در کنار اینها، خوشبختانه هنوز چنین قانونی وضع نشده که اگر هنرمندی به مَثَل برای درمان بیماریِ «حنجره» اش به پزشک و بیمارستان مراجعه کرد، مسئولان مربوط از او بیمه نامه خاصِ «حنجره» را طلب کنند و اگر وی این بیمه نامه خاص را نداشته باشد، هزینه های درمانش را آزاد محاسبه کنند.
پس با علم به اینکه، خدا را شکر، چنین قانونی نداریم و اینکه بیمه های درمانی موجود در کشور با شدت و ضعف، به طور کلی بیماری های همه اندام های بدن را یک جا پوشش می دهند، چه لزومی دارد هنرمندانمان را کالاهایی مادی، مانند خانه و خودرو و شرکت و اداره یمان در نظر بگیریم؟ و به راستی آیا می توان بر روی هنر قیمت گذاشت تا بر اساس قیمتِ وضع شده، حدّ مشخصی از تعهدِ بیمه ای برای آن در نظر گرفت؟ و کیست آن که صلاحیت قیمت گذاری هنر و هنرمند را داشته باشد؟… .
ای کاش شرکت های بیمه گر که این طور دلسوز هنرمندان سرزمینمان هستند، یادی نیز از هنرمندانی کنند که در کنج غربت در خانه های کوچک اجاره ای خود روزگار بیماری و پیری را با دلشکستگی و فقر و تهی دستی و شرمندگی می گذرانند.
راستی کدام بیمه ای قوی تر از عشق مردم می تواند صدا و هنر یک هنرمند را در طول سال ها و دهه ها و قرن ها ماندگار و خدشه ناپذیر سازد.
آواز تاج و بنان و قوامی و نوای ساز یاحقی و ملک و پایور و شهناز و کسایی در حالی برای همیشه تاریخ ماندگار شده که مهر هیچ شرکت بیمه گری بر روی آن نخورده است.
«تنها صدا است که می ماند» و شاید نتوان آنچه مانایی و جاودانگی صدا را تضمین می کند، شناخت و تعریف کرد، اما می توان به یقین رسید که آن «دقیقه» و «صد نکته غیر حُسنِ» ماندگاری صدا، «بیمه حنجره» نیست؛ که اگر بود، امروز کسی «الهه ناز» را زمزمه نمی کرد.
دیدگاه شما