رسانه نوا – «راست پنجگاه – مرکب» حاصل همکاری شهرام ناظری و مهدی آذرسینا است اما این آلبوم هرگز منتشر نشد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، پنجم اردیبهشت ۱۳۹۶ بود که شهرام ناظری در مراسم رونمایی از کتاب «شعر یا موسیقی» نوشته مهدی آذرسینا، سخنرانی و در صحبتهایش ماجرای آلبوم «راست پنجگاه – مرکب» را بیان کرد. ناظری از آلبومی سخن گفت که چند سال برایش زحمت کشیده بودند اما در نهایت موفق به ضبطش نشدند. علاوه بر ناظری، یک پای ثابت دیگر این آلبوم مهدی آذرسینا بود. پس از انتشار روایتِ شهرام ناظری از سرنوشت آلبوم «راستپنجگاه – مرکب»، تصمیم گرفتیم سراغ مهدی آذرسینا هم برویم تا روایت او را هم درباره این آلبوم بشنویم.
آنچه در ادامه میآید روایت مهدی آذرسینا از چگونگی شکل گرفتنِ آلبوم «راست پنجگاه – مرکب» و البته سرنوشت این آلبوم است:
بعد از اجرای بخشهایی از مجموعه «راست پنجگاه» در کشورهای اروپائی و بعد از کنسرت ورزشگاه انقلاب تهران که در دو شب بارانی، هر شب هفت هزار نفر «راست پنجگاه» را شنیدند، بارها درباره آن نوشتهاند و پرسیدهاند.
استاد شهرام ناظری در آئین رونمایی کتاب «شعر؟ یا موسیقی؟» نوشتهی من که پنجم اردیبهشت در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد شرحی از قضایای اتفاق افتاده برای آن موسیقی را بر شمردند و حالا بنا به خواست شما من هم مطلب کوتاهی در این مورد نقل میکنم.
در شیراز با آقای شهرام ناظری آشنا شدم. من به اتفاق استادان غلامحسین بیگجه خانی و محمود فرنام در شیراز بودم و قرار بود که در قالب سه نوازی اجرایی را به صحنه ببریم و آقای ناظری هم در آزمون «باربد» در رشتۀ آواز اول شده و به شیراز آمده بود. همدلی ما سبب شد تا دوستی و الفتی بین ما برقرار شود. در آن سالها گروه چاووش آلبوم «شور» را که در آن آهنگی از پرویز مشکاتیان با شعر «مرا عاشق چنین باید که هر باری که برخیزد» میدرخشید، منتشر کرده بود. کارهای دیگری با آواز آقای ناظری از جمله مجموعهای که بانام تنبورنوازان شمس و به اتفاق آقای کیخسرو پورناظری و نوازندگی سید خلیل عالینژاد و چندین سرود از ساختههای موسیقیدانان مطرح آن زمان منتشر شده بود. زوایای تمام آن کارها حکایت از تحولی ارزشمند در موسیقی داشت که شرح آن در جای دیگری باید بیاید. ساز فریادگر شکارچی، آواز ناظری و… در همان زمان برای من و شاید برای بسیاری از دست اندرکاران موسیقی جدی ظهور خوانندهای تاثیر گذار در آیندۀ موسیقی ایران را نوید میداد. صدای زیبا و ناب و پر طنین و زنگدار و مدام در اهتزاز ناظری فضای درخشان و ارزشمندی را در کنار آوازهای اسطورهای آقای شجریان در اختیار علاقمندان قرار میداد. صدایی شفاف، شیشهای و در عین حال پرملاحت و گوش نواز با گنجینهای از موسیقی فاخر و هزار دستانی استادان ساز و آواز در سینهی او.
بعد از چند سال در مرکز حفظ و اشاعۀ موسیقی روزی آقای ناظری به دیدن مرکزیان آمده بود و در فرصتی من آهنگی را که بر روی شعری از دیوان شمس مولوی ساخته بودم (هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود) برای ایشان زمزمه کردم و بلافاصله پیشنهاد کردند که خوانندۀ آن تصنیف ایشان باشند و طبیعی بود که من با اشتیاق قبول کردم و ابتدا کار را با تنظیمی از آقای محسن نفر آغاز به تمرین کردیم که بخش سازها بسیار سخت نوشته شده بود و درنتیجه کار ناتمام ماند و بعد من با تنظیمی به صورت چند صدایی و با نوازندگان زبده آن روزگار آقایان مسعود شناسا، داریوش پیرنیاکان، محمد اخوان، محمد فیروزی، جمشید عندلیبی و خود من و آواز خوانی آقای ناظری کار را که برای مجموعهای یک ساعته آماده کرده بودم و تمرین بلند مدتی هم داشت در استودیو بل ضبط کردیم و با نام (سخن تازه) منتشر شد.
من که اهداف بلند بالایی برای موسیقی مورد نظرم در سر داشتم کار بعد را برای مجموعهای در دستگاه نوا آماده کردم و اینبار پیشنهاد آقای ناظری این بود که علاوه بر خواندن کار تهیه کنندۀ مجموعه هم باشد. کار بسیار سختی بود. یادم هست وقتی آقای فریدون ناصری که در آن زمان رئیس موسیقی صدا و سیما بود و طرح اولیه کار را که خودم خوانده بودم شنید، خیلی زیاد تحت تاثیر قرار گرفته بود. ناصری در اداره رادیو با لحن خاص خود به من گفت آقای آذرسینا این کار را مثل کارهای دیگرت معطل نگذار و اجرا کن من خبر میکنم بیست نوازندۀ دف از کرمانشاه بیاید و ….
تمرینهای بلند مدتی برایش انجام دادیم و در استودیوهم ضبط کردیم ولی کار در انتظار خواندن آقای ناظری و میکس و انتشار بود که به دلیل کنسرتها و برنامههای آقای ناظری و البته سختی اجرا معطل ماند و آخر کار ایشان آواز خوانی کار را انجام ندادند و گفتند که موسیقی ضبط شده گرمی و حس لازم را از دست داده است. هنوز نوار ۲۴ باندی آن نزد ایشان هست. این مجموعه را من اخیرا به اتفاق گروه( عماد حنیفه، بهزاد میرلو، مهدی علومی، امیر حاج ابراهیمی، مهدی آذرسینا، محسن حسینی، ایثار یاور و حمید شاه احمدی) در تالار وحدت با آوازخوانی خودم اجرا کردم و صوت و تصویر اجرای صحنه از طریق انتشارات چهارگاه منتشر شده است.
حول وحوش سال شصت و هفت بود و در همین کش و قوسِ کار «نوا» بودیم که آقای ناظری به من پیشنهاد دادند که زمان مناسبی است تا کار متفاوتی انجام دهیم و عنوان کردند که بسیار مناسب است که بر روی شعر نو آلبومی را آماده کنیم. ذات و جوهر هنر با نو شدن و شکافتن چفت و بست سنتها عجین است و آقای ناظری هم همیشه به دنبال طرحی نو در انداختن بود.
پرده بگردان و بزن ساز نو هین که رسید از فلک آواز نو
دستگاه راست پنجگاه را برای فصلهای مختلف کار بر روی شعر نو انتخاب کردیم بیشتر شعرها را آقای ناظری انتخاب کردند. آوازهایی که مشخص بود بارها تجربه کردهاند را با شعرهایی از شاعران معاصر میخواندند و ضمن ارائۀ ملودیهایی برای هرکدام از شعرها نقطه نظرهای خود را عنوان میکردند. من با استفاده از ملودیها که معمولا آوازی و غیر متریک بودند و گاهی جملۀ آغازین قسمتهای موزون که بر روی کلام ساخته بودند کار را شروع کردم. مقدمهای برای طلایه راست پنجگاه ساختم و از همان اول آوازها را به نحوی در ضمن اجرای جملهها و بندهای موسیقی گنجاندم که در مقابل شیوه متداول و مطرح زمان که آواز میآمد و جواب آواز با یک ساز داده میشد، روال معهود را تغییر دادم و فرم کار را به صورتی نوشتم که سازها بعد از هر گوشۀ آواز، بخشی را در توصیف وحس و حال مفهوم شعر اجرا میکردند و در ضمن گوشههای اولیۀ راست پنجگاه را میچرخیدند.
از همان ابتدای کار، دوستان همیشه همراهم، مسعود شناسا و محمد اخوان با ما بودند و کار را توام با عمل میسنجیدیم محک میزدیم نوع مضراب و آرشه و تلنگر را محک میزدیم و من مینوشتم و ثبت میکردم و تنظیم میکردم و جرح و تعدیل میکردم. مقدمۀ سازها آماده و تمرین میشد و تازه آقای ناظری اظهار نظری میکرد که سست است و بی رمق است و هیجان لازم را ندارد و من قانع میشدم و بعضی از جملهها را عوض میکردم. روزهای خوب و آموزندهای بود همه از همدیگر یاد میگرفتیم. در این بین برخی از نوازندگان که امروز از شاخصترینها هستند و در آن زمان با آقای ناظری دوستی و رفت و آمد داشتند و بعدها از برگزار کنندههای کنسرت با آواز آقای ناظری بودند، تمرینهای ما را میشنیدند و برداشتهای لازم را ذخیره میکردند!
ورود کلام با شعر «حلاج» سرودهی دکتر شفیعی کدکنی بود – در آینه دوباره نمایان شد با ابر گیسوانش در باد … و در رندان سینه چاک نشابور… ضرب خاصی میگرفت و برپایه ضرب مختلط هفتتایی با ملودی و لحنی کاملا حماسی خوانده میشد.
قسمتهای ساز و آواز غیر موزون این کار، به نحوی آهنگسازی و تنظیم و تدوین شده بود که اجرای آن توسط دیگران اعم از خواننده و نوازنده ممکن نبود و تکیه بسیار داشت به نوعی از نوازندگی و تدوین و ترکیب ساز و آواز به روال بداهه نوازی که چند هزار ساعت برای آن کار شده بود. سنتور و کمانچه در حمایت و تایید آواز، ملودیهای متفاوت و در عین حال همنوایی را همزمان اجرا میکردند و در این منظور تنبک هم نقشی داشت در حد یک ساز غیر ریتمیک و با تکنیکها و نوانسهای مختلف زمینههای احساسی کار را تشدید میکرد. البته امروز تقلید خام و بی پشتوانهای از آن همه گیر شده است …
درصد بالایی از شعرها را آقای ناظری انتخاب کرد و من تمام آهنگسازیهای بخشهای بدون کلام و بخشهای مهمی از قسمتهای انتخاب شده، کلام و حتی قسمتهای آوازی کار را انجام دادم و البته ملودیهای کلامی مطلع چند تصنیف و دربعضی جاها قسمتهای مهمی از ملودیهای کلام از آقای ناظری بود و من آنها را تنظیم کرده بودم. ولی قسمتهایی نظیر شعر «حلاج»( دکتر شفیعی کدکنی) که در سرآغاز راست پنجگاه میآمد و با ۳۰ دقیقه کار همنوازی گروه به التهاب تصنیف «رندان سینه چاک نشابور» میرسید و نیز تصنیف «شادی باران» و «میتراود مهتاب» و «نگاه کن که غم» و «دل من باز چونی مینالد» در کوشه نیریز؛ از کارهای خالص من بود که البته در ساختن و تنظیم آنها ضمن به کار گرفتن تمام شناختم از شعر و موسیقی دستگاهی ایران و نقش دادن به روایت برومندی ردیف در آواز، دقیقا نظر و سلیقه و شیوه آوازخوانی آقای شهرام ناظری را تاثیر داده بودم.
در اثر «راست پنجگاه» شعرهایی از اخوان، شاملو، فروغ، شفیعی کدکنی، نیما، آتشی، خویی، ابتهاج و جواد محبت به کار گرفته شد.
مدت پنج سال عشق و امید ما برای به ثمر رسیدن این حرکت و ثبت این موسیقی گذشت. در آن زمان برای ضبط کارهای موسیقی اول باید یک مجوز از اداره ارشاد میگرفتیم که استودیو را برای ضبط مجاب کند و در حالی که خبر چنین اتفاقی در موسیقی همه جا پیچیده بود اجازه ضبط صادر نشد. دستگاه ضبط و میکسر و لوازم توسط آقای ناظری خریداری شد، دوستان آقای ناظری منزل خود را با تغییراتی که برای ضبط موسیقی فراهم میکردند در اختیار ما میگذاشتند و هر بار کاری پیش میآمد، آقای ناظری برای برگزاری تورهای کنسرت به سفر میرفت، دستگاههای تهیه شده برای ضبط دزدیده شد و خلاصه اینکه کار به سرانجام نمیرسید. من به کارهای اداری و گرفتن مجوز و از این قبیل کارها کاری نداشتم و آقای ناظری در تدارک کسب مجوز و قرار و مدار با مسئولان بود و شرح جزئیات را ایشان بهتر میدانند که در آیین رونمایی «شعر؟ یا موسیقی؟» بیان داشتند.
بخشهایی از مجموعه «راست پنجگاه» را که میشد در صحنه اجرا کرد، در کنسرتهایی که اشاره کردم اجرا میکردیم و یقینا ضبط شدههای زیادی از آن قسمتها در اختیار برگزار کنندههای کنسرتها و خبرنگاران و دوستان هست که شاید برای انتشار هم در حد مطلوب باشد اما بخشهایی از مجموعه که تبحر بالایی از نوازندگی و خوانندگی را نیازمند بود، در کنسرتها اجرا نشد و به صورت تمرینی و ضبط آزمایشی محفوظ است و تمام پارتیتورها هم نزد من است.
با تاسف از اینکه پنج سال تمرین عاشقانه و پرشور و شوق بی نتیجه ماند و تکرار شدنی هم نیست. شاید اگر چند روزه باقی مانده از حیات را صرف باز یابی آن شور و شوق و آن حس و حال بکنم و نوازندههای مشتاق و توانایی در اختیار باشند و استاد شهرام ناظری هم عزم جزمی فراهم کنند و از مشغلههای دیگر به این کار بپردازند شماعی و تصویری از آن بشود تهیه کرد.
امروز که بازارت پرجوش خریدار است در یاب و بنه گنجی از مایه نیکوئی
کاری که ما نتوانستیم انجامش دهیم و شاید …
دیدگاه شما