از انجایی که پدرش دستی در هنر نقاشی و طراحی داشت و به حرفه گریم در سینما مشغول بود , کودکی و نوجوانی برای او در بستری آغشته به هنر و تخیل ترسیم شد.
آشنایی با ادبیات کلاسیک و آثار شعرای معاصر در سنین ۱۲ تا ۱۶ سالگی او را به سمت سرزمین کلمات سوق داد.
به علت علاقه شخصی به ریاضیات و فیزیک مشغول به تحصیل در رشته ریاضی در دبیرستان علامه طبابایی شد و در کنار آن وقت به نوشتن داستان های کوتاه و شعر نو و دلنوشته هایی از این قبیل می گذراند.
روز های پر از سوال نوجوانی و هم صحبتی با اساتید مختلف ادبیات , نوشتن را به دغدغه ای جدی برای او مبدل ساخت و هنر را راهی برای بیان تفکر و احساسات قلبی در فضایی عاری از اختلافات طبقاتی انتخاب کرد.
دوستی با نیما علامه دهر (خواننده اهنگساز و نوازنده ی پیانو ) برایش پنجره ای به دنیای جادویی موسیقی گشود و ثمره این دوستی آشنایی با ساز های گیتار و پیانو و مهمتر از آن به یافتن راهی برای ارتباط بین واژه ها و اصوات انجامید و نوشته های او غالب دیگری به خود گرفت.
شکل تازه ای از بی قانونی در انتخاب و چیدمان کلمات که در نظام مشخص قرار میگیرد و از ملودی تاثیر می پذیرد.
قبولی در رشته مهندسی صنایع و سال های دانشکده باعث جدایی او از مسیز تازه اش نشد.
قطعه نگران نباش که به عنوان اولین تک آهنگ امیرعلی بهادری در تابستان ۱۳۹۱ منتشر شد راوی داستان کاینات است که از یک قانون کلی پیروی می کند : این قدرت ذهن است که خواستن ها را به شدن ها تبدیل می کند.
انتشار قطعه بی خداحافظی در زمستان ۱۳۹۲ با استقبال خوبی روبرو شد .ترانه ای که کاملا انتظاعی به بیان حقیقتی تلخ و پنهان در رزق و برق جامعه می پردازد.
دیدگاه شما