متولد سال ۵۹ هستم. بنده ۵ آذر ماه به دنیا آمدم. جالب اینجاست که ۵ اذر روز تشکیل بسیج است و من هم دو بار در این روز توسط ایست و بازرسیهای بسیج متوقف شدهام (با خنده).
به این دلیل که شب تولدم بود و مقداری در ایست و بازرسیها شیطنت میکردم. البته همه آنها از دوستانمان بودند و مشکلی پیش نیامد.
یکی از شبها مصادف با عید غدیر بود. شب تولد بسیج هم بود و ایستگاههای ایست و بازرسی زیادی هم وجود داشتند.
مقداری با آنها شوخی کردیم و ناراحت شدند. اتفاقا کار درستی هم کردند چرا که امنیت شوخیبردار نیست و مردم باید وجود امنیت را احساس کنند.
ایشان در سال ۶۹ و در سن ۲۹ سالگی از دنیا رفتند. ایشان به مراسمی در کرج دعوت بودند و در آن زمان، سه راه شهریار به سه راه مرگ معروف بود. حاج جعفر خمسه در آن جا تصادف کردند و از دنیا رفتند.
مثلا اگر فیلمی در یک رده سنی خاصی پخش شود، تأثیراتش را در آن رده سنی میگذارد. خداوند متعال هم به خانواده ما لطف کرد و باعث شد که با وجود ایشان، این عشق به مداحی اهل بیت (ع) در خاندان ما به وجود بیاید.
افتخاری که بنده در این عرصه دارم، این است که زیر نظر استاد فعالیت داشتهام. شروع کار من از منطقه دولتآباد شهرری و زیر نظر استاد حاج حسین حبیبان بود.
سپس به مدت دو یا سه ماه در محضر حاج محمد حاج ابوالقاسمی بودم و بعد از آن، دوستان من را به حاج غلامرضا سازگار معرفی کردند.
استاد سازگار، پدر معنوی بنده هستند و به قدری گردن بنده حق دارند که من پای ایشان را میبوسم.
امام حسین (ع) راستین را ایشان به ما معرفی کرد.
الان کسی استاد سازگار را نمیشناسد، اما ۳۰ سال بعد بچههای آن زمان از ما با تعجب میپرسند: آیا شما استاد سازگار را درک کردهاید؟
حاشیه مثبت!
خیلیها خودشان حاشیه را دوست دارند. حاشیه میتواند میانبری برای رسیدن یک شخص به اهدافش باشد.
مسیر ما یک مسیر طیب و طاهر بوده و با فضاهای دیگر متفاوت است.
مسیر ما کاری نبوده بلکه اعتقادی است. در مسیر ما حاشیه مثبت خیلی کارساز است.
یک صبح بعد از غبارروبی حضرت سیدالکریم (ع) برای خوردن صبحانه به جایی رفتیم.
من شخصی را دیدم که ایشان به من گفت: شما این جا چه کار میکنید؟ ولی نگفتند. آن مغازه دار به ما گفتند که این شخص، دوشنبهها و پنجشنبهها با تیمهای مختلف به این جا میآیند و بعد از خوردن صبحانه، به کهریزک میروند و به سالمندان خدمت میکنند. این هم حاشیه است اما از نوع خوب.
همیشه افرادی که برخلاف جهت آب شنا میکنند، شاخص میشوند
جامعه ما طوری است که همیشه بر خلاف جهت آب شنا کردن را شاخص میداند. شاید کسانی که این کار را انجام میدهند، توبیخ شوند اما شاخص میشوند.
من و آقا رضای هلالی سال ۷۹ سرباز فراری بودیم (با خنده). اصل آشنایی ما هم به زندان سپاه برمیگردد.
ما سه شنبه و پنجشنبه برای لشگر محمد رسول الله (ص) دعای توسل و زیارت عاشورا میخواندیم.
من در خیابان ۱۷ شهریور نمایشگاه ماشین داشتم و به خیلی از آقایان از جمله حاج محمدرضا طاهری، حاج محسن طاهری، حاج روح الله بهمنی و … ماشین میفروختم.
شغل من در برههای نزدیک بود که برایم حاشیه درست کند.
سه ماه است که نمایشگاه را جمع کردهام و به دنبال خرید مغازهای در یکی از خیابانهای تهران هستم.
اخیرا جلسهای را به نام روضه احرار الحسین (ع) را تأسیس کردهایم.
تا سال گذشته احساس میکردم که سایر دوستان ذاکر جلسه دارند و اشباع شده است اما به این نتیجه رسیدم که هیئتی را تأسیس کنم.
من هم اگر در مسیرم قرار بگیرند، دوستی میکنم. به عنوان مثال با آقای حامد زمانی دوست بودیم ولی اتفاقاتی افتاد که اکنون خیلی کم یکدیگر را زیارت میکنیم.
حامد زمانی: خوب میخواند.
حاج سعید حدادیان: ایشان خیلی دانا هستند.
با هم صنفهای خودتان در ذاکری اهل بیت (ع) تا کنون با کسی زاویهای داشتهاید؟
با کلمات همصنفی و همکاری مخالف هستم. چرا که مداحی نه صنف است و نه کار. با هیچ کسی هم زاویه و مشکل نداشتهام.
وقتی به جلسهای میروم و میبینم که همه زندگیشان را گذاشتهاند و زحمت میکشند، من هم بخشی از آنها میشوم و تمام توانم را میگذارم.
اما گاهی نگاه میکنم که یک هیئت مبالغ هنگفتی را خرج میکند و من هم صله میگیرم ولی مبلغی تعیین نمیکنم.
همه هیئتهای ایران میتوانند یک بار من را دعوت کنند.
بار دوم که بخواهم به هیئتی بروم، مواردی را در نظر میگیرم و سپس قبول یا رد میکنم. به عنوان مثال بنده را به جلسهای در بندر لنگه دعوت کردند.
آنها واقعا در ذهنشان هم نمیگنجید که یک مداح تهرانی به هیئتشان برود اما من قبول کردم و بدون هیچ چشم داشتی به آن جا رفتم.
اسفندیار رحیم مشایی:
نمیشناسم.
جدا؟
ایشان را اسما میشناسم اما چیزهایی که از گوشه و کنار از ایشان شنیدم، من را آزار داد.
کریستیانو رونالدو:
خیلی خوب است.
زیاد نه. ولی ایشان را در همین حد میشناسم که خیلی به ضعیفان کمک میکند.
دکتر محمدجواد ظریف:
شناخت شخصی نسبت به ایشان ندارم. اما احساس کردم که با حضور ایشان پرچممان بالا رفت. همین قدر که با زبان زنده دنیا در مجامع بین المللی صحبت میکنند، افتخار آمیز است.
سرکار خانم هدیه تهرانی:
یک یا دو فیلم از ایشان دیدهام.
خیلی وقت است که نرفتهام.
مصطفی زمانی:
یوسف؟
بله.
فقط همان فیلم ایشان را دیدهام.
یک نکته را میتوانم بگویم؟
بله بفرمایید؟
افتخار این را داشتم که در شب ولادت امیرالمومنین (ع) و همچنین افتتاح رواق ابوطالب (ع)، مهمان حرم ایشان در نجف بودم.
فیلم من در سالهای اخیر هم پخش شد که در آن جا میخواندم و اصلا به دنبال فیلمبرداری کردن و این جور مسائل نبودم. ما دو گروه بودیم.
یک گروه ما بودیم و گروه دیگر هم گروه گلفروشها بود.
آنها ۷۰ نیسان داشتند که بهترین گلها را با خود آورده بودند و حرم را بوی گل پر کرده بود.
ما رو به روی حرم در حال خواندن بودیم که به طور اتفاقی دوربین را به طرف من گرفتند و گفتند: بلند بخوان که پخش زنده است و در حال نمایش دادن تو در شبکههای ایران هستیم.
چند دقیقه بعد، مسئول یکی از جلساتی که من را همان شب در تهران دعوت کرده بود با من تماس گرفت و گفت: چرا این کار را با من کردی؟ گفتم: میآیم.
مگر چه اتفاقی افتاده است؟ گفت: تو را الان از تلویزیون در نجف نشان داد. چگونه میخواهی به جلسه ما برسی؟ من هم گفتم که این برای سال گذشته است (با خنده).
منبع: سازمان بسیج مداحان www.basijmadahan.ir
دیدگاه شما