بسیار عالی بود…
رسانه نوا –برای بسیاری از علاقمندان موسیقی پرسش مهمی درباره وانفسای موسیقی پاپ ایران مطرح است؛ آیا میتوان این موسیقی را به مسیری انداخت که به استانداردهای مورد نیاز نزدیک شود؟ آنقدر اوضاع موسیقی پاپ ایران خراب است که کاوه یغمایی میگوید ما قطعهای نداریم که بشود در بازار موسیقی جهان ارائه کرد. و با توجه به اهمیت موسیقی پاپ و پیشرو بودنش در جریانهای هنر معاصر دنیا، چگونه میتوان ساختار ناسالم و غیر اصولی موسیقی پاپ در ایران را اصلاح کرد. میزگرد پیش رو که بنا بود به همکاری کاوه یغمایی و اعضای اوهام قدیم (شهرام شعرباف و شاهر ایزادخواه) بپردازد به مسیر دیگری رفت. به مسیر آسیب شناسی وضعیت موسیقی پاپ و اینکه چگونه میشود کیفیت موسیقی پاپ را با تعریف یک ساز و کار فنی ارتقا داد.
کاوه یغمایی امروز در موسیقی پاپ ایران یک وزنه بزرگ است. او یک موسیقیدان کار بلد و عالم به علم موسیقی است که به عنوان چهره شاخص موسیقی راک ایران در اواخر دهه ۱۳۷۰ مطرح شد و بعد از حدود ۱۰ سال دوری، سال گذشته آلبوم منتشر کرد و روی صحنه رفت. شهرام شعرباف مردِ جان سخت موسیقی راک ایران که یک تنه «اوهام» را سرپا نگه داشته و امیدوارم که دوباره با نام «اوهام» به زودی به عرصه بازگردد، همراه دیگر این میزگرد بود. شاهرخ ایزد خواه که یار قدیمی شعرباف در راه اندازی اوهام بود و در حال حاضر کانادا زندگی میکند هم اخیرا تک آهنگ او با نام سفر و خوانندگی کاوه یغمایی مورد توجه قرار گرفته آن شب در منزل کاوه یغمایی حضور داشت و مکمل این میزگرد بود. این سه نفر که رفاقتشان به سالهای هنرستان و دانشکده موسیقی باز میگردد برای ما از چالشها و راهکارهای رشد موسیقی پاپ سخن گفتند و البته بحث از آنجا شروع شد که کاوه یغمایی پس از حدود ۱۵ سال فعالیت رسمی برای اولین بار قطعه آهنگساز دیگری را خواند.
آقای یغمایی تا جایی که من میدانم، شما خودتان را بیشتر یک آهنگساز میدانید و تا کنون به جز چند قطعه به آهنگشازی پدر ، آهنگساز تمام قطعاتی هستید که پیش از این با صدای خودتان منتشر شده است. علاوهبر تنظیم تمام آلبومهای خودتان، در سایر پروژههایی که آهنگسازی کردهاید نیز تنظیم آلبوم و تک آهنگها را هم بر عهده داشتید. با این وجود، چندی پیش تک آهنگ “سفر” را منتشر کردید که از ساختههای آقای شاهرخ ایزدخواه است و خود ایشان هم این قطعه را تنظیم کرده است. چه ویژگیهایی در این قطعه دیدید که برای اولین بار حاضر شدید ساخته یک آهنگساز دیگر را بخوانید؟
کاوه یغمایی: من تعصب چندانی روی این موضوع ندارم که همه کارهایم را خودم انجام دهم. اگر آهنگ خوب به دست من برسد، من آن را میخوانم اما الآن خیلی از کاربلدها به خاطر وضعیت نامساعده حرفهای کار نمیکنند. شاید به این خاطر است که من مجبورم تمرکز بیشتری روی ساختههای خودم داشته باشم. شاهرخ ایزدخواه یک آهنگ خوب به من داد و من آن را خواندم و اگر باز هم کار خوب به دست من برسد، من تعصبی ندارم که چون خودم آهنگسازش نیستم، آن را نخوانم. من کار حرفهایام را با شاهرخ ایزدخواه و شهرام شعرباف شروع کردم و این دو نفر در جریان هستند که من قصدم در ابتدا خوانندگی نبود و کار اینسترومنتال میکردم.
منظور شما آغاز فعالیت در دهه ۱۳۷۰ است؟
یغمایی: بله. من نمیخواستم آواز بخوانم. هدف من این بود که موسیقی اینسترومنتال بسازم و اگر بعدها خوانندهای پیدا شد که کیفیت کارش مورد تأیید من است، آنطور که دلم میخواهد برای او موسیقی با کلام بسازم و آن خواننده بخوانند. اما از آنجایی که آن روزها در هنرستان عالی موسیقی و در دانشگاه موسیقی، مکانیزم پرورش و آمادهسازی خواننده با تکنیک بینالمللی وجود نداشت(هنوز هم وجود ندارد) ، خودم شروع به خواندن کردم.
پس شما میخواستید با همنسلهای خودتان همکاری کنید ولی این امکان به وجود نیامد؟
یغمایی: آن زمان تصورم این بود که در آینده با همدورهایهای خودم در هنرستان کار خواهم کرد اما تمام کسانی که یک روزی در هنرستان عالی موسیقی تحصیل میکردند و من گمان میکردم که آینده موسیقی کشور را بسازند، امروز یا خارج از کشور هستند و یا متأسفانه گرفتاریهای دیگری دارند. تمام کسانی که تا همین ۵ سال پیش فکر نمیکردم که اصلا بتوانند کار کنند، الآن در صنعت موسیقی حاضر و فعال هستند. یکی از دلایلی که باعث شده من با صنعت موسیقی در داخل کشور ارتباط نگیرم، همین مسأله است. البته نمیگویم که صنعت موسیقی، صنعت بدی است اما فقط مصرف داخلی دارد. در این شرایط، برخی از موزیسینهای خوب مثل شهرام شعرباف یا شاهرخ ایزدخواه هم هستند که با هزار جور گرفتاری طرف شدهاند و این گرفتاریها باعث میشود که مدتها کار نکنند. الآن پدر، برادر، همسر و خواهر من و تمامی دوستان و همکارانم کار نمیکنند.
الان با توجه به این وضعیت شاید برای یک عده سوال پیش بیاید که پس چرا کاوه یغمایی دارد کار میکند؟!
یغمایی: من معتقدم امروز میتوانیم این قهر را تبدیل به آشتی کنیم. اگر مشکل اقتصادی است، قابل حل است. اگر مشکل ممیزی است، قابل رایزنی کردن است، اگر مشکل پخش است، قابل اصلاح است اگر مشکل ضبط و مسائل فنی است، قابل رسیدگی است. اگر مشکل نوازنده است، میشود از نوازنده مهمان خارجی استفاده کرد. به نظر من این که چه تصمیمی بگیریم و چگونه پیش برویم دیگر مربوط به خودمان است.
آقای ایزدخواه شما توضیح دهید که همکاریتان با آقای یغمایی چطور شکل گرفت.
شاهرخ ایزدخواه: تاریخچه دوستی من وکاوه یغمایی به دوره دانشجویی بر میگردد که ما در دهه ۷۰ با همدیگر در دانشگاه موسیقی تحصیل میکردیم. من خیلی دوست داشتم که با کاوه کار کنم اما هیچوقت موقعیتش پیش نیامد. ما سالها قبل با هم به کانادا سفر کردیم و فکر میکنم که سال ۲۰۰۷ یا ۲۰۰۸ بود که من دمویی از قطعه “سفر” را برای کاوه پخش کردم و کاوه مرا تشویق کرد که این آهنگ را تکمیل کنم. بعدها من این آهنگ را تکمیل کردم و کاوه هم آن را خواند. در این بین کاوه مشغول تهیه و تولید آلبوم »منشور» بود پیش از آن هم درگیر”سکوت سرد” بود و بالأخره این فرصت بعد از حدود ۱۰ سال دست که داد قطعه “سفر” ضبط شود. البته نقشی که کاوه یغمایی در این آهنگ داشت ، بیش یک خواننده است. داشتم با مکانیزمی دیگر این آهنگ را جلو میبردم که کاوه کمک کرد و باعث شد که قطعه “سفر” به آن استانداردی که خودش میخواست نزدیک شود. کاوه یغمایی در آلبوم جدید من هم نقش مهمی دارد. من از این بابت که کاوه با خواندن قطعه “سفر” برای اولین بار اثری را از یک آهنگساز دیگر خواند، بسیار خوشحالم. در واقع خوشحالم که آن آهنگساز من بودم و کار من نظر کاوه را جلب کرد. حقیقتاً من میخواستم خودم این قطعه را بخوانم اما بعدها حس کردم که ملودی و شعر این آهنگ، روایت خود کاوه است چون داستان این آهنگ هم راجع به سفر و مهاجرت است. وقتی کاوه این آهنگ را خواند، دیدم که چه انتخاب درستی است. این آهنگ داستان زندگی امثال من و کاوه است. یعنی کسی این آهنگ را خوانده که نمونه واقعی محتوای مورد نظر این کار است.
همکاری سه نفره میان شما و آقایان یغمایی و شعرباف چطور شکل گرفت؟
ایزدخواه: این همکاری حاصل سالها دوستی است که شما الآن ثمره آن را میبینید. من همیشه دغدغهام همکاری با کاوه یغمایی و شهرام شعرباف بوده و حالا خوشبختانه با این دو نفر همکاری میکنم و از این بابت خوشحالم.
آقای شعرباف شما دوران پر فراز و نشیبی را در این سالها گذراندهاید. گروه “اوهام” به سرپرستی شما سالها منتظر گرفتن مجوز آلبوم بود و بعد از اینکه مجوز آلبوم را اخذ کردید، آن را منتشر کرده و چند کنسرت را هم برگزار کردید اما پس از آن دوباره تمرکزتان را روی کارهای فنی و صدابرداری گذاشتید. در این سالها چه اتفاقی برای شما افتاد و چرا از فعالیت دوباره با نام گروه “اوهام” پا پس کشیدید؟
شهرام شعرباف: همانطور که کاوه میگوید، هیچ چیز اینجا سرجایش نیست. بعد از ۱۲ سال مجوز گرفتم و بعد دیدم که در موسیقی ایران مشکل امثال من فقط مجوز نیست. دیدم که باید با تهیهکننده، ناشر، سالن، صدابردار، تکنسین و همه چیز جنگید و انرژی زیادی را صرف کار کرد. فکر کردم که اگر قرار باشد همینطور پیش بروم، کیفیت کارم سقوط خواهد کرد. تصمیم گرفتم که فعلاً کار نکنم و مشغول صدابرداری و کارهای فنی شوم. وضعیت صنعت موسیقی ایران خیلی دیمی شکل گرفته است. ما سالها نبودیم و وقتی برگشتیم دیدیم که همه چیز باندبازی و مافیابازی شده است. حتی پاپخوانها مجبورند که اکیپهای مختلف تشکیل دهند و از خودشان حمایت کنند. تنها کسانی که در این بین بی پناه و بی کس ماندهاند، موزیسینهای سبک راک هستند. به خاطر همین ضعیف مانده است. همانطور که کاوه هم اشاره کرد، مشکل موسیقی راک با کار کردن فقط یک عده حل نمیشود و واقعاً یک نفره نمیشود این موسیقی را تکان داد. موسیقی راک هم باید یک مرکزیت پیدا کند و هستهای برای آن تشکیل شود که همه در آن دور هم جمع شوند. من در این ۱۸ سال به تنهایی جنگیدم و آسیب دیدم. اینطوری نمیشود به جایی رسید. این که ما امروز با هم کار میکنیم برای من در راستای جمع شدن کنار یکدیگر است.
بعد از سال ۹۲ تعداد زیادی آلبوم در ژانر کاری شما منتشر شد و خیلی از طرفداران خود شما که روزی با کارهایتان به موسیقی راک علاقهمند شده بودند هم به جرگه فعالان این سبک موسیقی پیوستند و بعضاً آلبومهای خوبی هم منتشر کردند اما موسیقی راک همچنان به آن جایگاهی که مد نظر هست نرسید. حتی در انتخابات اخیر هم خوانندگان سنتی از خوانندگان موسیقی راک فعالتر بودند. فکر میکنید که چرا موسیقی راک پس از گذشتن حدود ۲۰ سال از زمان شکلگیری آن در زیرزمینهای تهران، هنوز به جایگاه واقعی خود نرسیده است؟
کاوه یغمایی: مشکل اصلی این است که کشور ما در سطح بینالمللی موسیقی پاپ ندارد، در حالیکه در همه جای دنیا، قویترین، فعالترین، مدرنترین و ثرومندترین موسیقی، پاپ است.
شهرام شعرباف: پیشروترین موسیقی در زمینه تکنولوژی هم پاپ است.
کاوه یغمایی: در تهران ۱۰ میلیون نفری، یک خواننده نهایتاً بتواند طی چند شب، ۲۰ تا ۵۰ هزار نفر را به سالن کنسرت بکشاند. عدهای فکر میکنند که این مشکل به خاطر عدم رغبت مردم به موسیقی است، در حالیکه همین مردم در فستیوالهای ترکیه و دبی، بیشترین تماشاگران کنسرتهای راجر واترز و خانم مدونا را تشکیل میدهند. بنابراین مردم ما شنوندههای خیلی خوبی هستند اما موسیقی خوب برای آنها تولید نمیشود. به نظرتان آیا اگر ما خوانندگان معروف کشورمان را به فستیوال دبی بفرستیم، امکان رقابت کردن با خوانندگان کشورهای دیگر را دارند؟ خیر. چون کشور ما موسیقی پاپ در سطح بینالمللی ندارد و علت نداشتن یک موسیقی پاپ قوی هم، صنعتی نبودن موسیقی است. در کشور ما هیچ مرکزی برای آموزش فاکتورهای مختلف موسیقی از جمله تنظیم، نوازندگی، میکس و مستر و… وجود ندارد و در دانشگاهها هم به این مسائل پرداخته نمیشود. شناخت آکادمیکی هم از سبکهای مختلف ندارد. پاپ که یک چیز نیست یکی گرایش هیپ هاپ دارد، یکی فانکی میخواند، یکی جز مینوازد اما آیا ما دانش این موضوعات را داریم؟
الآن در موسیقی ایران فقط بحث بر سر کپی کردن است و همه تحقیق میکنند تا ببینند چه آهنگی در دنیا گرفته و بروند همان را کپی کنند. در واقع الآن اورجینالیتی در موسیقی ما از بین رفته، در حالیکه اگر شما موسیقی خوانندگان قبل و ابتدای انقلاب را بشنوید، میتوانید تشخیص دهید که این جنس از کار متعلق به کیست. آنوقت موسیقی خوانندگان امروزی را گوش میدهید و چند ساعت بعد از پخش آن متوجه میشوید که فلان ثانیه تا فلان ثانیه اثر از قطعه یک موزیسین خارجی کاور شده و اورتور ابتدایی آن هم برای یک موزیسین دیگر است! این نشان میدهد که تنظیمکنندههای ما از دانش موسیقی مدرن خالی هستند. فقر دانش موسیقی در کشورمان وجود دارد. این موارد باعث میشود که ما الآن به جان موسیقی پاپی بیفتیم که نداریم! ما اگر موسیقی پاپ خوب داشتیم، خودمان هم در آن فعال بودیم اما موسیقی پاپ نداریم و هیچ رقابتی (از نوع سالم و حرفهای) هم در این موسیقی وجود ندارد و در نتیجه نمیتوان انتظار اتفاق عجیبی از موسیقی کشور داشت.
شهرام شعرباف: وقتی یک خواننده هر شب یک کار تکراری را با هر کیفیتی روی صحنه میبرد و مخاطب هم هیچ ایرادی به او نمیگیرد، بنابراین پولش را میگیرد و همچنان هم به تنبلی و بی انگیزگیاش ادامه میدهد. شنوندههای پایین استیج باید از خواننده بخواهند که کارهای جدید برایشان ارائه دهد که آنها هم نمیخواهند و در نتیجه خواننده زحمت انجام کارهای متفاوت را به خودش نمیدهد.
شاهرخ ایزدخواه: در صنعت موسیقی دنیا یک شغل کلیدی به نام پرودیوسر (تهیهکننده) وجود دارد که این شغل در موسیقی ایران اصلاً تعریف نشده است. در ایران تهیهکننده به معنای تهیهکننده مالی وجود دارد، در حالیکه یک پرودیوسر در موسیقی، نقشی چون کارگردان فیلم دارد و ایده را پرودیوس میکند. موسیقی راک شدیداً به پرودیوسر احتیاج دارد. من موسیقی راک را همیشه با فیلم مقایسه کردهام. وجود پرودیوسر در موسیقی ایران احتمالاً میتواند همکاری میان موزیسینهای مطرح را به وجود بیاورد که این همکاری به نفع موسیقی کشور خواهد بود. بنابراین جای خالی این شغل کلیدی در موسیقی ایران به شدت حس میشود.شما آلبوم «نیمه تاریک ماه» ِ پینک فلوید را بدون آلن پارسونز که مهندس صدای این آلبوم بود نمیتوانید تصور کنید.
کاوه یغمایی: من معتقدم که مشکل اصلی، عدم وجود رقابتی سالم در عرصه موسیقی است. این رقابت سالم زمانی به وجود میآید که زمینه برای کار کردن موزیسینهای متخصصی که سالها درس خوانده و تجربه کردهاند هم به وجود بیاید تا آنها هم بتوانند کار خودشان را عرضه کنند. این افراد نباید تحت فشارهای روحی و اقتصادی قرار بگیرند و به همین خاطر قید موسیقی را بزنند. متأسفانه یک عده اینطور قهر میکنند و میروند و یک عده هم آلبوم منتشر میکنند و فکر میکنند که n تعداد طرفدار دارند، در صورتیکه آنها طرفدار ندارند و این فقط یک توهم است که در موسیقی پاپیولار ما به وجود آمده. الآن در موسیقی پاپ ایران همه سلطان و کدخدا هستند اما از کل موسیقی پاپیولاری که در داخل کشور تولید میشود، نمیتوانیم حتی یک قطعه را برای چند متخصص خارجی بگذاریم تا گوش کنند.
همانطور که اشاره کردید، حلقه مفقودهای چون پرودیوسر در موسیقی ایران وجود دارد که میشود در مورد آن بیشتر بحث کرد. ری چارلز در کتاب زندگینامهاش به نقش بی بدیل پرودیوسری چون احمد ارتگان اشاره میکند و میگوید که شخصیت هنریاش را مدیون راهنماییهای احمد ارتگان است. چرا چنین جایگاهی در روند تولید موسیقی ایران وجود ندارد؟
شاهرخ ایزدخواه: اگر توجه کرده باشید، خود پرودیوسرها هم در ابتدا آرتیست بودهاند. هیچکس نمیتواند کارش را با پرودیوس آغاز کند. الآن یک سری گروههای سوئدی در آمریکا وظیفه پرودیوس آثار ۹۰ درصد خوانندههای پاپ آمریکا مثل آوریل لاوینگ، بیانسه و جاستین بیبر را دارند. اینها همه موزیسینهای دهه ۸۰ اروپا بودهاند. بنابراین پرودیوسرها از آرتیستها به وجود میآیند. الآن کاوه یغمایی و شهرام شعرباف هم خودشان پرودیوسر هستند و پروداکشن هم فقط به انجام رساندن یک آلبوم نیست، بلکه به وجودن آمدن یک تیم است.
کاوه یغمایی: من با سیروان خسروی هم صحبت کردم و متوجه شدم که سیروان هم همین معضل را دارد و به دنبال یک پرودیوسر میگردد اما حتی سیروان هم کسی را پیدا نمیکند. سیروان باید با چه کسی کار کند؟ با بچههایی که با موسیقی قهر کردهاند؟ من چند وقت پیش که با شهرام و شاهرخ صحبت میکردم، این افراد در تصورشان نبود که بتوانند دوباره در ایران کار کنند. همسرم هم همینطور.
شاهرخ ایزدخواه: آن سازمانی که کارش ارتباط برقرار کردن میان آرتیست و پرودیوسر با اسپانسر هست هم در ایران وجود ندارد.
کاوه یغمایی: بحث دیگر این است که الآن چه نوع مدیاهایی برای پخش وجود دارد. تلوزیون که موسیقی راک را پخش نمیکند. رادیو هم که چندان تفاوتی با تلویزیون ندارد. یک سری رسانههای مجازی وجود دارند که آنها هم باید هزینه کنید تا کار را برایتان تبلیغ کند. اگر شما هزینه پروموت کردن کارتان را در نظر نگیرید، کارتان وارد آرشیو آن مدیا میشود و در نتیجه فکر میکنید که مخاطب ندارید. امروز پخش آلبوم مساوی است با یک برنامه ریزی تبلیغاتی منسجم که نیاز به سرمایه دارد. این سرمایه هم از طریق جذب اسپانسر به دست میآید.اسپانسر هم هست البته نه در فضای موسیقی باید از مسیر خودش رفت و از آن استفاده کرد.
شعرباف: من در این سالها نتوانستم پیدا کنم.
یغمایی: بحث موردی نمیتوان کرد ولی من به راحتی اسپانسر پیدا کردم. پدر بنده شاید نتواند پیدا کند چون در جریان این امور نیست. آن بحث دیگری است ولی من میگویم اگر از راه و رسم حرفهای وارد بشویم، هست.
– آقای شعرباف آلبوم آخر شما به چه مشکلی برخورد کرد؟
شعرباف: من سالها تمام دردهایی که کاوه و شاهرخ میگویند را با پوست و استخوان لمس کردم. یک آلبومی را از سال ۷۸ استارت زدم. دیدم که کسی نیست این آلبوم را پروموت کند. گفتم عیبی ندارد. خودم آن را پروموت کردم و تک تک کارهایی که یک پرودیوسر انجام میدهد را برای آلبومم انجام دادم. کارم را جلو بردم و طرفدار هم پیدا کردم. از یک جایی به بعد به تهیهکننده و اسپانسر احتیاج داشتم اما تهیهکننده و اسپانسری که از موسیقی من حمایت کند کجاست؟ من تمام کارهایی که یک موزیسین در سالهای مختلف انجام میدهد تا تهیهکننده و سرمایهگذار را جذب کند، انجام دادم اما هیچکس جلو نیامد. مشکلات زیاد است خود مسئله مجوز داستانی مفصل است. جدای از این همه کارها را که انجام دهی میرسی به پخش که مرحله سختی است. تازه مشکل آلبوم در ایران صرفاً هم پخش نیست و همه چیز به صورت زنجیروار مشکل دارد. وقتی سرمایهگذار و اسپانسر پشت کار نباشد، شما ممکن است که در هر مرحله از کار به مشکل برخورد کنید.
یغمایی: بحث ممیزی به کنار ما میتوانیم دربارهاش حرف بزنیم، اما من خیلی با حرف شما موافق نیستم شهرام جان. من معتقدم که سرمایهگذار وجود دارد و به نظرم بخشی از مشکلات موزیسینهای راک هم به خاطر غرور خودشان است که قهر میکنند و حاضر نیستند با تهیهکنندهها و اسپانسرها صحبت کنند.
شعرباف: پیدا کردن اسپانسر که کار من نیست.
یغمایی: ما باید حواسمان به این چیزها هم باشد. ولی زمانی که پدر بنده باخودش فکر میکند من اگر بخواهم با فلان صدابردار آن سوی دنیا کار کنیم، تکلیف تامین سرمایه و روند کار با توجه به سختی کار در ایران چیست؟! به این نتیجه میرسد که اصلا نباید این کار را بکند. چرا به این نتیجه میرسد چون خطکشِ مقایسی وجود ندارد. جدای از این تمام این بحث حول قهری شکل میگیرد که به دلیل غرور خود آرتیست به وجود میآید. فرقی هم ندارد از برادر و پدر من گرفته تا دوستان عزیزی که همیشه علاقه داشتم با آنها کار کنم.
شعرباف: مشکل من غرور نیست. کاوه ما ربات نیستیم، احساس هم داریم. من الآن از وضعیتی که وجود دارد ناامید شدهام. من با یک تهیهکنندهای صحبت کردم و خودش گفت که میخواهم با تو یک قرارداد یک ساله به مبلغ ۱۵۰ میلیون تومان ببندم. من پرسیدم که میدانید سبک موسیقی من چیست؟ گفت نه نشنیدهام ولی فلانی گفته کارت خوب است. گذشت و زمان کنسرت اول من فرا رسید. گفت من با یک تبلیغ ۱۰ در ۲ سانتیمتری، برای آقای رحیم شهریاری ۱۰ هزار بلیط فروختهام و برای تو هم همین کار را خواهم کرد! واقعاً انتظار داشت که چنین اتفاقی بیفتد و هیچ تلاش دیگری نکند. اصلاً نمیدانست که موسیقی من چیست. من با تک تک تهیهکنندهها صحبت کردهام اما کسی نمیخواهد با همچین موسیقی قرارداد ببندد. من با یک کامپیوتر پنتیوم شروع به ضبط کارهایم کردم و در این سالها با سختی و استقامت طرفدارنی هم پیدا کردم، من به عنوان یک هنرمند واقعا دیگر چه کاری باید انجام میدادم تا کسی برای سرمایه گذاری سمت من بیاید؟
ایزدخواه: به نظرم این وظیفه آرتیست نیست که به دنبال تهیهکننده و اسپانسر برود و بخواهد به آنها ثابت کند که ارزش سرمایه گذاری دارد، بلکه باید شرایط طوری باشد که خود آنها برای این کار اقدام کنند. آرتیست نمیتواند با زبان بیزینسمَن صحبت کند و بیزینسمَن هم شاید زبان آرتیست را نفهمد. در این شرایط باید افرادی پیدا شوند که میان این دو ارتباط ایجاد کنند؛ افرادی که هم مثل آرتیست فکر کنند و هم مثل بیزینسمَن.
یغمایی: گاهی اوقات خود آرتیستها میگویند که نیازی به تهیهکننده یا اسپانسر ندارند و اصلاً چرا باید با کسی قرارداد ببندند؟ این آدمها از سر غرور کنار میروند و آنوقت کسی به جای آنها بالا میآید که ناآگاه است. به نظرم اگر مشکل سرمایه است، این مشکل را میتوان حل کرد. باید کاری انجام داد که آدمی مثل شهرام شعرباف راحت بتواند کار خودش را انجام دهد. سرمایهگذار هم پیدا میشود اما آنچه که در کشورمان پیدا نمی شود، یک بیس دقیق و شفاف اطلاعرسانی است که مشخص کند کدام کمپانی به تعهداتش عمل کرده و کدام به تعهداتش عمل نکرده. اگر وضعیت کمپانیها مورد بررسی قرار بگیرد، دیگر آرتیستها اشتباه نمیکنند.
شعرباف: من هم معتقدم که سرمایهگذار در موسیقی وجود دارد اما این آدمها به سراغ گروه “اوهام” نمیآیند. من با تک تک تهیهکنندهها صحبت کردهام. یکی از آنها مرا به پسرش پاس داد و پسرش هم بهانه آورد و در نهایت قرار ملاقاتی تنظیم نشد!
یغمایی: تجربه من در همین چند سال اخیر میگوید که ما اشتباه راهبردی داشتهایم. فکر میکردیم که کمپانیهای موسیقی، سرمایهگذار هم هستند اما اینطور نیست. من بعد از چند سال متوجه شدم که برای برگزاری کنسرت، به شرکت موسیقی احتیاجی ندارم. یک یا چند اسپانسر میگیرم و به جای آنکه با واسطه با وزارت فرهنگ و ارشاد ارتباط بگیرم، این کار را مستقیماً خودم انجام میدهم و کارهای دیگر را هم با مدیریت خودم انجام میدهم. من مصرانه معتقدم که باید یک پایگاهی وجود داشته باشد که کار شرکتها را رصد کند و وضعیتی که شرکتها دارد را گزارش کند تا همه هنرمندان و فارغالتحصیلان دانشگاهی بدانند که کدام شرکت برای کار آنها خوب است و کدام شرکت میتواند به آنها لطمه بزند.
در مورد نرسیدن موسیقی پاپ به جایگاه واقعیاش صحبت کردیم. برخی از دوستان و همکاران شما که در مسند نوازنده با خوانندگان پاپ کار میکنند، آثاری هم در سبک موسیقی مورد علاقهشان تولید میکنند. برای آن آلبومها که حداقل از موسیقی پاپ جریان اصلی با کیفیتتر هستند چرا اتفاقی نمیافتد؟
کاوه یغمایی: شما وقتی میخواهید وارد یک سبک موسیقی متفاوتی بشوید، نباید انتظار داشته باشید که هر چیزی را با هر ایدهای تولید کنید و بتوانید نظر مخاطبان خاص را جلب کنید. این نوع موسیقی اقتضا میکند که شما موسیقیتان را به همان فرمی که الآن موسیقی پاپیولار در کشور ضبط میشود، ضبط کنید. با همان ملودیها، تکنیکهای نوازندگی، صدابرداری و تبلیغات. ما نمیتوانیم بگوییم که داریم موسیقی متفاوت تولید میکنیم ولی هیچکدام از ویژگیهای موسیقی متفاوت را در آن نگنجانیم. برادر خودم را مثال میزنم و مسأله را خانوادگی میکنم تا کسی نگوید کاوه یغمایی دارد در مورد دوستان صمیمی خودش منفیبافی میکند. برادر من میخواهد یک آلبوم اینسترومنتال تولید کند. میگویم که این چه درام و بیسی است که نواختهای؟ شما گیتار را خوب مینوازی و آهنگساز خوبی هم هستی، اما چرا در موارد دیگر دخالت میکنی؟ برای من کاری ندارد که بیس و درامز بنویسم و همه کارهای یک آهنگ را خودم انجام دهم اما دیگر نمیتوانم انتظار داشته باشم که کارم مخاطب داشته باشد چون همین الآن مخاطبان ایرانی دارند بهترین موسیقیهای دنیا را با بهترین کیفیت ضبط بیس و درامز میشنوند.
شعرباف: چه چیزی باعث میشود که موزیسینهای حرفهای به بخشهای پولساز موسیقی بچسبند و حاضر نشوند ریسک کنند؟ فشار مالی؟ میل به محبوبیت؟ یا ترس از نداشتن آینده امن و مطمئن؟
یغمایی: شما وقتی یک راننده فوقالعاده خوب هستید و مسابقه فرمول ۱ وجود ندارد، چارهای ندارید و مسافرکشی میکنید تا حداقل پول در بیاورید. الآن رقابتی در عرصه موسیقی وجود ندارد و در نتیجه همه برای خودشان کف میزنند و راهی که دارند میروند را ادامه میدهند. من هم میتوانستم در آلبوم “منشور” همان مکانیزم آلبوم “مترسک” را در پیش بگیرم اما سعی کردم که بهترین نوازندهها را بیاورم و برای این آلبوم خیلی هزینه کردم. کار به جایی رسید که حتی پدرم در مورد ضبط، میکس و مسترینگ به من گفت این چه کاری است که میکنی؟ مگر خودت نمیتوانی این کارها را انجام بدهی؟ این تصمیمی بود که من گرفتم چون اگر بخواهم همه کاری را خودم انجام دهم، دیگر نمیتوانم از مخاطب انتظار داشته باشم که مرا بشنود.
شعرباف: من از سال ۷۸ تا الآن هر چه که زندگیام بود را نابود کردم تا بتوانم موسیقی راک را ادامه بدهم اما آیا واقعاً همه آنقدر طاقت دارند؟ فکرش را کنید که یک موزیسین ۳۰ ساله در این سبک چطور میتواند زندگی خودش را بچرخاند؟ آیا میتواند گرسنگی بکشد و یک آلبوم خیلی خاص ضبط کند؟ خیر. خیلیها در این بین مجبور میشوند به سرغ کارهای خالطور بروند.
یغمایی: من از ابتدا به ساکن مخالف این بودم که یک نوازنده در اثری بنوازد که اعتقادی به آن ندارد. در مورد آلبومهای موسیقی هم به نظرم اگر آدم در تمامی مراحل جمعآوری آلبوم، از شعر و ملودی و نوازندگی گرفته تا پخش و تبلیغات درست عمل نکند، نمیتواند انتظار داشته باشد که آلبومش موفق شود. خیلیها این کار را میکنند و بعد که آلبومشان فروش نمیرود، پای درکِ موسیقایی مردم را وسط میکشند. اگر از شهرام شعرباف حمایت شود و به او کمک کنند که همه این مراحل درست پیش برود، من به شما قول میدهم که شهرام شعرباف حتی در خارج از کشور هم میتواند فعالیت کند. در غیر این صورت، امثال شهرام شعرباف قهر میکنند و کنار میروند و افرادی کار میکنند که وضعیت فعلی صنعت موسیقی را قبول دارند و حاضر میشوند تحت هر شرایطی با تهیهکننده قرارداد ببندند تا موسیقی خود را پخش کند.
گروههایی هم هستند که موسیقی مخاطب عام تولید میکنند و حتی شاید بشود گفت شیش و هشت تمییز کار میکنند ولی آنها هم مخاطب آنچنان ندارند ؟
یغمایی: گروههای ما نباید فرض کنند چون خودشان را متفاوت میدانند، مخاطبان خاص هم حتماً آنها را متفاوت فرض خواهند کرد. مردم ما موسیقی گروههای نیکل بک و پینک فلوید را گوش میدهند و این گروهها را حتی نقد میکنند. من وقتی با شخصی مثل دنیل ادیر(Daniel Adair) صحبت میکنم، او که دیگر شوخی ندارد. من یک نمونه موسیقی ایرانی خوب پیدا نکردم که برای آقای ادیر بگذارم و بگویم این هم موسیقی ایرانی. به نظرم موزیسنی مثل شهرام شعرباف میتواند رقابت کند و موفق شود اما باید تجهیز شود. آلبوم «منشور» در ۲۴ ساعت اول، در کانادا رتبه ۷ و در آلمان رتبه ۱۱ را در آیتونز گرفت که من شوک شده بودم. ایرانیها میتوانند رقابت کنند اما حتماً باید حمایت شوند.
شعرباف: گروه اوهام طرفدار خودش را دارد و مشکلش پیدا کردن طرفدار نیست، بلکه به دنبال کسی است که شرایط را طوری فراهم کند که شعور و درک مخاطب حفظ شود و مخاطب بتواند به کنسرت بیاید و با فراغ بال از کنسرت گروه مورد علاقهاش لذت ببرد.
یغمایی: به نظرم شهرام به جای تهیهکننده باید یک سرمایهگذار خوب پیدا کند و با او قرارداد ببندد. بعد از آن میتواند موسیقی مد نظرش را تولید کند و هر کجا دید که موزیسین خوب نیست، میتواند از خارج از کشور بیاورد. درست مثل باشگاههای فوتبال ایرانی که اگر در یک پستی نیاز به بازیکن داشته باشند و بازیکن خوب ایرانی برای آن پست پیدا نکنند، به سراغ بازیکنهای خارجی میروند تا بتوانند خودشان را قوی نگه دارند. به نظرم در موسیقی هم میشود این کار را انجام داد.
شعرباف: ما الآن تازه وارد آن جریانی شدهایم که در سالهای در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل ۱۹۷۰ در اروپا و آمریکا شکل گرفت. ما تازه داریم متوجه میشویم پرداکشن تولید واقعی در موسیقی چیست. اما باید توجه کرد که شرایط فعلی ما حتی با شرایط آن زمان آنها هم برابر نیست و موزیسینهای ما به لحاظ دانش و زبان ۳۰ سال از آنها عقب هستند.
یغمایی: ببین شهرام جان مشکل که گریبانگیر کار شما شده است ،سرمایه گذار و اسپانسر است. من فکر میکنم شما و شاهرخ و دیگر هنرمندانی که میتوانند کار استاندارد انجام بدهند، میتوانند اسپانسر جذب کنند.
ایزدخواه: کاوه! آن اسپانسرها کنسرت تو را دیدند و سابقه تو باعث شد که به سراغت بیایند.
یغمایی: مگر برادرم تاریخچه و اسم و رسم نداشت؟
ایزدخواه: کنسرتی که کاوه چند ماه پیش در تهران برگزار کرد، کنسرت بسیار خوبی بود که شاید رسانهها خیلی به آن نپرداختند اما مردم آن را دوست داشتند و در شبکههای مجازی از آن حمایت کردند. به نظرم آن کنسرت باعث شد که اسپانسرها از کاوه حمایت بیشتری بکنند.
شعرباف: من یک سوالی دارم به نظر شما در موسیقی ایران روابط موزیسینها چگونه است؟ ایا دوست دارند با هم کار کنند؟ آیا با هم خوب هستند؟
یغمایی: چون در موسیقی کشور رقابت سالمی برقرار نیست، روابط هنرمندان هم نباید خوب باشد. شما زمانی احتیاج به کمک گرفتن از یک متخصص دارید که رقابت سالم جدی وجود داشته باشد و بخواهید با کمک گرفتن از یک متخصص خودتان را بالاتر بکشید. در غیر این صورت همان موسیقی همیشگیتان را تولید میکنید و نیازی به متخصصها هم ندارید.
شعرباف: همین آدمها مطرح امروز در مورد کار کردن با آدمهای متخصص چه واکنشی نشان میدهند؟
ایزدخواه: طبیعی است که گارد بگیرند.
یغمایی: ما حتی در فضای اقتصادی هم امکان دارد با این موضع و گارد مواجه شویم ولی این دلیل بر این نمیشود که ما تلاش نکنیم.
ایزدخواه: وقتی موسیقی گرانج در اواخر دهه ۸۰ میلادی و اوایل دهه ۹۰ مخصوصاً در سیاتل اوج گرفت و افراد و گروههایی مثل کریس کورنل و نیروانا اوج گرفتند، ابتدا منتقدان و صنعت موسیقی مقابل اینها ایستادند چون معتقد بودند که موسیقی خوب، موسیقی گروههایی مثل بون جووی و یا اسکورپیونز است اما آنها توانستد با همان تولید لو فای انقلابی موسیقی ایجاد کنند و موسیقیهایی چون گرانج به صنعت تبدیل شدند. موسیقی راکی که الآن در دنیا کار میشود، ریشهاش به همان موسیقی دهه ۹۰ بر میگردد. موسیقی هیپ هاپ هم همینطور. صنعت الآن پا گرفته و به نظرم باید در ایران هم نقش تأثیرگذار خود را نشان دهد و موزیسینهایی چون کاوه یغمایی و شهرام شعرباف، مسیر را برای بقیه باز کنند.
شعرباف: خاطرم هست که در سال ۱۳۷۶ بچههای تهران لابلای گوش کردن به موسیقی راک انگلیسی و امریکایی هیچ وقت راک تولید داخلی را گوش نمیکردند چون این موسیقی را سطحی میدانستند و مسخره میکردند! اما الآن ظرف ۱۵ سال پس از شکلگیری موسیقی راک، این موسیقی جزو موسیقیهای شناخته شده در بین مردم است و هیچ بعید نیست که ظرف ۱۰ سال آینده، آن اتفاقی که به دنبالش هستیم برای این موسیقی بیفتد. ما نیاز به زمان داریم چیزی که ما از آن صحبت میکنیم در آنجا بیش از ۷۰ سال تاریخ دارد. نکته دیگر اینکه یک سری اتفاقها نیاز به جامعه باز و آزاد دارد. در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ موسیقی حتی میتواند جلوی ادامه جنگ را بگیرد. حالا شما جریانی مثل سینما و حتی فوتبال ایران را در نظر بگیر که حالت گلخانهای دارد و به شکل مصنوعی و با حمایت کامل دولت سرپا مانده است. شما در این وضعیت نمیتواند توقع داشته باشید که یک آلبوم موسیقی بر اساس پتانیسل خودش فروش برود. پارامترهایی تاثیر گذار است که متعلق به سیستم گلخانهای است. در نتیجه سیستم آدمهای بی ربط و کارنابلد بالا میبرد و آدمهای کاربلد را پایین میکشد. در حالت طبیعی باید پله پله و آرام آرام بالا آمد اما الآن یک عده در ایران با یک آلبوم، یک شبه برای مردم به سوپر استار تبدیل میشوند و در برج میلاد کنسرت میگذارند. در این شرایط کار کردن خیلی سخت است.
کاوه یغمایی: اگر منظور شهرام از مردم، مقیاسی ۲۰ تا ۵۰ هزار نفره است، حرفش را قبول دارم اما باور کنید که این تعداد برای جمعیت ۱۰ میلیون نفره تهران خیلی ناچیز است. همین الآن اگر گروه بن جووی بخواهد در تهران کنسرت بگذارد، قطعاً به خاطر شلوغی شهر به طور کل دچار مشکل میشود. من باز هم تکرار میکنم که موسیقی پاپ ما توان بینالمللی ندارد و تمام هدف من این است که این توان تقویت شود. کسی قرار نیست به جای دیگری بیفتد. همه باید تقویت شوند تا موسیقی پاپ کشور تقویت شود.
شما سه نفر به عنوان موزیسینهای تثبت شده موسیقی راک که هر کدام کارنامه موفقی دارید و برای خیلی از جوانان الگو محسوب میشوید، فکر میکنید که چکار باید کرد تا ثه عنوان مثال آلبوم آقای ایزدخواه که انتشارش در پیش است و یا هر آلبوم دیگری از موسیقی راک در سطح جامعه شنیده شود؟
یغمایی: یک آلبوم موسیقی راک باید از صفر تا صدش با فکر حرفهای جلو برود. موسیقی راک آن موسیقی نیست که مخاطب با خودش بگوید که به جای قدم زدن در میدان ونک، امشب را به دیدن فلان کنسرت بروم. کسی که به تماشای یک کنسرت راک میآید، قطعاً یک پیش زمینهای از آن دارد و با برنامهریزی این کار را انجام میدهند. پس اگر شما آلبوم موفق و حرفهای نداشته باشید، مخاطب در کنسرت هم شما را همراهی نمیکند. شما زمانی که تمامی بخشهای یک آلبوم را به صورت حرفهای جمعآوری کردید، تازه با مسأله سرمایهگذار، پخش و نشر و همچنین تبلیغات مواجه هستید. در حال حاضر باید تبلیغات آلبومهای موسیقی را به جز تبلیغات محیطی، در کانالهای تلگرامی و در سایر شبکههای اجتماعی نیز جدی گرفت. همچنین باید سرمایه خوبی را برای یک هفته تا ده روز پروموت کردن آلبوم در مدیاهای مختلف کنار بگذارید، در غیر این صورت آلبومتان وارد آرشیو میشود. البته هر آلبوم خوبی یک روزی شنیده میشود اما آرتیست در زمانی که باید انگیزه بگیرد اگر آن اتفاق نیفتد، ضربه میخورد و خسته میشود.
ایزدخواه: من با کاوه موافق هستم. اینکه من اگر میخواهم کار گستردهای انجام شود که کار پرداکشن حرفهای برای آن صورت بگیرد. البته کاوه دارد این مبحث را در یک شکل کلی و بزرگتر میبینند که باید روی بخشهای مختلف آن ذرهبین گذاشت و در موردش صحبت کرد. دوستانی که مشوق من بودند، به خصوص خود کاوه، بسیار تأکید داشتند که من اگر میخواهم کار کنم، کارم واقعاً در سطحی باشد که شنیده شود. البته من و کاوه این آلبوم را با هزینه شخصی جمع کردیم که نباید این اتفاق میافتاد اما به هر حال اینطور شد و از این مرحله به بعد باید فکر تبلیغات باشم و سرمایهگذاری قابل قبولی را برای این کار انجام بدهم. به قدرت تبلیغات در شبکههای اجتماعی مدرن هم باور دارم و حتماً این کار را هم انجام خواهیم داد. من از صحبتهای کاوه اینطور حس کردم که او دارد ایده یک Record Company (شرکت ضبط) را میدهد. یک شرکت ضبط احتیاجی به سرمایه ندارد و کارهای سرمایهگذاری را هم خودش مدیریت میکند. در ایران چنین چیزی وجود ندارد و Record Company به معنای شخصی پولدار وجود دارد، در حالی که شرکت ضبط اصلاً شخص نیست!
یغمایی: یک مشکل اساسی که در موسیقی ما وجود دارد این است که الآن خیلیها همه مشکلات را در پول خلاصه میکنند، در حالیکه ما اگر پول هم داشته باشیم، باید بدانیم که با مشکل درامر، بیسیست و صدابردار مواجهیم. دانش صدابرداری در کشور ما وجود ندارد و در ایران فقر وحشتناکی برای پرودیوس کردن یک آلبوم وجود دارد. این فقط حرف من نیست و همه با آن موافقاند. ما اگر مشکل پول را حل کنیم، با بقیه مشکلات چه خواهیم کرد؟ کدام مرکز آموزشی میخواهید وظیفه حل کردن این مشکلات فنی و موسیقایی را بگیرد و تا ده سال دیگر صدابردار، بیسیست و درامر خوب تحویل جامعه موسیقی بدهد؟
شعرباف: من کاری به این ندارم که سوپراستارها موفق هستند یا نه؛ ولی معتقدم آنهایی که به شدت کار میکنند، تیم و اسپانسر خودشان را دارند اما در موسیقی راک همچین تیمهایی نیست. فکر کنید که یک آموزشگاهی یا شرکتی باشد که در آن شهرام، کاوه و شاهرخِ نوعی دارند در رشته خودشان تدریس میکنند و در همان آموزشگاه یا شرکت، هر کدام آلبومهای خودشان را منتشر میکنند. در این صورت دیگر بزرگترین تهیهکنندهها هم نمیتوانند به این سه نفر لطمه بزنند. اما چنین تیمهایی در موسیقی راک وجود ندارد و هر کس جداگانه کار خودش را میکند و در نتیجه نادیده گرفته میشوند.
ایزدخواه: در خارج از کشور هم همین اتفاق میافتد. ما آدمهای پشت پرده را نمیبینیم و میگوییم که خانم نیکی میناژ بالا آمده، در حالیکه ۷،۸ نفر پشت پرده هستند که او را کمک میکنند. همانطور که قبلاً هم اشاره کردم، در آمریکا یک سری پرودیوسر هستند که آثار اکثر خوانندههای پاپ را تولید میکنند. البته که اینها با همدیگر مشکلاتی هم دارند ولی به هر حال موفقتر هستند. برادرم امیر ایزدخواه یکی از موزیسینهای خوبی است که در انگلستان در یک گروه بینالمللی فعالیت میکند. چند سال پیش که مادرم در انگلستان فوت شد، برادرم یک قرارداد ۵ ساله با گروهش داشت که میبایست هر سال یک آلبوم یا یک قطعه هیت منتشر میکردند. برادرم میگفت که در زمان فوت مادرم، به شرکت ضبط ایمیل زده بود و گفته بود که به علت فوت مادرم امروز سر کار نمیآیم و شرکت ضبط هم پیام داده بود که باید بیایی تا تو را ببینم! یعنی آنها حتی برای همچین اتفاقی هم قبول نمیکردند که برادرم سر کار نرود چون قدر متخصص را میدانند و روی آن سرمایه گذاری میکنند.. در نهایت مدیر برنامههای برادرم یک هفته مرخصی برایش گرفت، وگرنه به این سادگیها کنار نمیآیند. کاوه در آلبوم “منشور” کار یک تیم را یک نفره و رکورد کمپانی، پرودیوس، روابط انسانی و اسپانسرینگ را خودش به تنهایی پیش برد. کار خیلی سختی است.
یغمایی: البته این کار را با آگاهی انجام دادم و در واقع تیمی که با آنها کار کردم این آگاهی را به من دادند. کار بدون آگاهی فایدهای ندارد. چند وقت پیش یکی از خوانندگان مطرح پاپ ما کنسرتی در ونکوور برگزار کرد که برایش بدترین جای شهر را اجاره کرده بودند و کنسرتش در بدترین روز ممکن به انجام شد. اگر آگاهی وجود داشت، چنین اتفاقی نمیافتاد. این آگاهی با اطلاعرسانی به وجود میآید که کار سختی هم نیست. یکی از مهمترین بخشهایی که میتواند در این زمینه به ما کمک کند، رسانه و مطبوعات است که میتواند این آگاهیسازی را از هر جهت انجام دهد و مخاطبان موسیقی را از وضعیت این صنعت آگاه نمایند. اینطوری همه چیز درست پیش خواهد رفت.
شما قرار است یک پروژه مشترک را با همدیگر شروع کنید که این ایده حتماً در مردم این انتظار را ایجاد میکند که کاوه یغمایی، شهرام شعرباف و شاهرخ ایزدخواه حداقل ۲ سال با هم کنار بیایند و کار کنند. فکر میکنید که بتوانید از پس این همکاری مشترک بر بیایید؟
ایزدخواه: صد درصد. در هر پروژهای احتمال شکست وجود دارد اما ما باید جرأت این را داشته باشیم که جلوی مردم حرف از این ایده و همکاری بزنیم تا برای خودمان مسئولیت ایجاد کنیم.
کاوه یغمایی: این همکاری باید مدیریت شود. من در اولین کلاس دانشگاهی و در اولین کنسرتم همراه با شاهرخ بودهام و از سالها قبل با شهرام نیز دوستی دارم، بنابراین اینطور نیست که بخواهیم به هر دلیلی با بروز سادهترین مشکلات همکاری را متوقف کنیم البته همکاری کردن سختیهای خودش را دارد. ما تصمیممان این است که در این همکاری بتوانیم نقاط ضعفی که در ۲۵-۳۰ سال گذشته داشتهایم را پر کنیم؛ چه توسط موزیسینهای خوب ایرانی و چه توسط موزیسینهای خوب خارجی. دعوت از موزیسینهای خوب خارجی را باید جشنواره موسیقی فجر انجام دهد چون در حال حاضر تنها جشنواره فعال موسیقی است.
شعرباف: به هر حال ما در کشوری هستیم که یک سری خط قرمزها دارد و صنعت موسیقی برای آن مثل یک شیر بی یال و کوپال است. یکی از ملزومات صنعت موسیقی، اجرای زنده هفتهای یکبار است. لزوماً قرار نیست این کار در برج میلاد انجام شود اما این اتفاق حتی در کلابهای ۵۰ یا ۱۰۰ نفره هم نمیافتد. شرایط بسیاری از موزیسینهای خوب ما مثل خلبانی میماند که تکنیکش خوب است اما تجربه پرواز ندارد.
یغمایی: البته خیلی از معضلها را نمیشود گردن وزارت فرهنگ و ارشاد انداخت چون درخواست آن از طرف مردم و جامعه موسیقی وجود ندارد.
شعرباف: خوشبختانه جامعه دارد به سمتی پیش میرود که این درخواستها به وجود بیاید. من مدتها به این فکر میکردم که کار خودم را انجام دهم و اگر کسی هم آن را نشنید، اشکالی ندارد اما کاوه با من صحبت کرد و حرفهای کاوه مرا به فکر فرو برد. دیدم که کاوه درست میگوید چون ما از نسل قبلی موسیقی راک هستیم و از ما یک سری انتظارات میرود. بنابراین تصمیم گرفتم که از غار خودم بیرون بیایم و دوباره با دوستان قدیمیام ارتباط بگیرم. در این مدت دیدم حالا که خودم کار نمیکنم، لااقل کار یک سری از موزیسینهای جوان را میکس و مسترینگ یا صدابرداری کنم تا موسیقی آنها صدای خوبی بدهد و طرفدار جمع کند، چون میدانم که کیفیت بد صدا چقدر میتواند به موسیقی ضربه بزند. اما حالا برگشتهام و میخواهم برای موسیقی کشورم کاری انجام دهم چون میدانم که نفع این کار به خودم هم خواهد رسید.
منبع: مجله اکسیر/ بازنشر اختصاصی رسانه نوا
بسیار عالی بود…
دیدگاه شما