رسانه نوا – دو سه سال پیش دریکی از سفرها، کتاب مجموعه اشعاری در دستم بود که آقای قربانی آن را تورق کرد و شعری از فروغ فرخزاد نشانم داد و گفت شعر زیبایی است و من آن را خیلی دوست دارم که اگر بتوانی روی آن کار کنی خیلی خوب است. دقیقا همان شعر فروغ «بعدها» بود که اکنون در آلبوم فروغ خوانده. چند سالی گذشت و سال گذشته کمی آن را زمزمه کرده و روی آن کارکردم؛ قربانی هم از ملودی خوشش آمد و درنتیجه ارکستراسیون آن را نوشتم و ضبط کردیم. یکسری کار دیگر هم باهم داشتیم که توافق کردیم به صورت آلبوم جمع کنیم و چون یک قطعه دیگر هم از اشعار فروغ در مجموعه داشتیم و هم به احترام فروغ که در فرهنگ ایرانی جایگاه خاصی دارد نام آلبوم را فروغ گذاشتیم. ایده اولیه از آقای قربانی شکل گرفت و من ماجرا را ادامه دادم. من کارکردم و ایشان خواند. برای ایشان فرقی نمیکند آهنگساز چه کسی باشد و رفاقت را در نظر نمیگیرند. اول قطعه را میشنوند بعد اگر تمایل داشتند میخوانند. مهمترین مسئله ماهیت خود قطعه است. بقیه قطعات آلبوم فروغ را هم با نظر ایشان اجرا و ضبط کردیم.
الهام و تأثیرپذیری
در ساخت قطعه فروغ از کسی کمکی نگرفتم اما اساساً در حین ساخت قطعه نمیتوان متأثر از حال و روز جامعه و حال و هوای روز نبود و بهطور طبیعی همه از همدیگر تأثیر میگیرند و من هم از این قاعده مستثنا نیستم.
به دلیل اینکه نوازنده هستم و اساساً با موسیقی ارتباط نزدیک دارم قاعدتاً نمیتوانم که از آثار دیگران و محیط متأثر نباشم. اگر بگویم متأثر نیستم مسئله غیرممکن خواهد بود چراکه حتماً متأثرم و این موضوع بدی نیست. در همه جای دنیا و همه آهنگسازان و شعرای دنیا از هم تأثیر میگیرند. بهتر بگویم همه هنرمندان از هم تأثیر میگیرند. نه چیز بدی است و نه از آن ابایی دارم. اما اینگونه نبوده است که تصور کنید چیزی را شنیدهام و آن را استفاده کرده باشم یا چیزی از قطعه کسی بردارم، بلکه ابتدا ساختهام بعداً به من گفتند که بخشی از قطعه شبیه فلان اثر شده است و این اتفاق خودبهخود میافتد. البته اینگونه که شما درباره تشابه ابتدای قطعه فروغ با آداجیو توماسو آلبینونی میفرمایید باید بگویم اولین بار است که میشنوم. اما بههرروی من در رشته نوازندگی ویولن کلاسیک تحصیلکردهام و مدتی نیز در حوزه موسیقی کلاسیک کارکردهام. طبیعی است که تأثیر بگیرم اما اینکه در حین نوشتن قطعه به چیز خاصی فکر کنم و همان را بنویسم نبوده. بلکه در ناخودآگاه چیزی شکلگرفته است که بعداً متوجه میشویم که بههرحال متأثر بوده و یا شبیه شده است.تا جایی که شباهت زیاد نیست من از آن تردید ندارم اما وقتی شباهت زیاد شود دیگر سعی میکنم تردید کنم.
برای ساخت آلبوم فروغ از هیچکدام از آهنگسازان ایرانی ایده نگرفتهام اما از هیچکدام نیز بیتأثیر نبودهام. بههرحال موسیقی آقای فردین خلعتبری را بهعنوان یکی از بهترین آهنگسازان تاریخ موسیقی ایران را عاشقانه دوست دارم و یا موسیقی دوستان عزیزم مهیار علیزاده و علی قمصری و اصغر عربشاهی را دوست دارم.
موسیقی دوستان و همنسلان خودم را دوست دارم چراکه حرفهای و جزو بهترینهای امروز هستند. فکر نمیکنم که ردپای موزیسینهای امروز همچون علی قمصری و مهیار علیزاده و تهمورث پورناظری در این آلبوم باشد بلکه آن را حاصل یک ماجرا و اتفاق جمعی آن را میدانم که روی همه تأثیر میگذارد. چراکه پیشتر نیز درباره آلبوم اول مهیار علیزاده، «حریق خزان»، نیز عنوانشده بود که تأثیر از فردین خلعتبری گرفته و یا «همآواز پرستوهای آه» را میگفتند متأثر از علی قمصری بوده است. بههرحال همه ما در یک ژانر کار میکنیم و درباره اثر اول آهنگسازان همیشه این قضاوتها اتفاق میافتد.
فرهنگ خواننده
فردین خلعتبری درباره خوانندهها گفته است که آنها سه دسته هستند: یک عده که وقتی میخوانند اثر را تضعیف میکنند، عده دیگری خوانندگانی هستند که فقط اجرا میکنند و دسته سوم خوانندگانی که خواندن آنها اثر را بالا میکشد. علیرضا قربانی حتی از دسته سوم هم فراتر است. امروز قربانی چند برگ خرید مهم دارد که هر اثری را بخواند آن را به بالندگی میرساند و چند سطح آن را ارتقا میدهد. دلیل اول جنس صدا و توانایی خوانندگی ایشان است. دلیل دوم فرهنگ او و فرهنگ موسیقایی اوست که در این سالها فرهنگ متفاوتی از خوانندگی را ارائه کرده چراکه هر اثری را برای خواندن قبول نکرده است و در هرجایی نخوانده است. خواندن او در بخش آوازی آلبوم فروغ کاملاً مؤلف بودن قربانی را میرساند و بسیار آواز استخوانداری را خوانده است.
دیدگاه شما